تئوری فیربرن در ارتباط با سایکوپاتولوژی روانی
فیربرن (1964-1889): وی هر چند تحت تأثیر کلاین قرار داشت، اما دیدگاه او را در مورد نقش فانتزی در تولید ابژه های درونی خود معکوس کرد. برخلاف کلاین که به سرخوردگی کودک در برآوردن نیازهای غریزی اش اشاره دارد، وی علت مشکلات بیمار را در ناتوانی مادر برای ایجاد یک محیط حمایت کننده دانست. او بیان نمود که کودک نیازی بنیادین برای عشق و پذیرش از سوی مادر دارد که بواسطه آن به تعریف وجودی خویش می رسد. بر این اساس از دید وی نیازهای فیزیولوژیک برخاسته از غرایز اهمیتی ثانوی می یابند. او وجود لیبیدو و پرخاشگری را انکار نمی کند اما چنین استدلال می کند که این غرایز در درجه اول «ارتباط جو» هستند تا «لذت جو».
کلاین بر فانتزی به عنوان اولین و اساسی ترین فعالیت ذهنی کودک تأکید داشت، اما فایربرن بیان می کند که فانتزی تنها شیوه جبرانی است که در شرایطی که مادر به نیازهای کودک پاسخ نمی دهد جایگزین رابطه با ابژه های واقعی می شود. زمانی که مادر به نیازهای اساسی کودک پاسخ درخور نداد، نوزاد، ایگوی خود و ابژه های درونی اش را به اجزای مختلفی تقسیم کرده و حالتی اسکیزوئید به خود می گیرد. بنابراین برخلاف دیدگاه کلاسیک، فایربرن بر این اعتقاد است که ایگو از همان بدو تولد به شکل کامل حضور دارد و تنها تحت شرایط نامساعد دچار از هم گسستگی می شود. در نظریه فایربرن، لیبیدو در وهله اول در جستجوی ارتباط است و پرخاشگری به عنوان واکنشی ثانوی در پاسخ به سرخوردگی های ارتباطی بروز می کند.
- لینک منبع
تاریخ: دوشنبه , 09 مرداد 1402 (12:44)
- گزارش تخلف مطلب