نظریه های شرطی سازی پاولف، اسکینر و ثرندایک
شرطی شدن کلاسیک چسیت؟
یادگیری از طریق متداعی شدن محرک خنثی با محرکی معنادار و کسب توانایی فراخوانی پاسخ مشابه. بعنوان مثال: پدری بچه اش را برای قدم زدن بیرون می برد بچه دستش را دراز می کند تا گلی صورتی را بگیرد اما زنبوری که روی آن گل نشسته او را نیش میزند.روز بعد مادرش چند گل صورتی می آورد تا بچه بو کند ا و به محض دیدن گل صورتی زیر گریه میزند. (سانتراک،1385،ص372)
ترس این بچه از دیدن گل صورتی فرایند یادگیری از طریق شرطی شدن کلاسیک را نشان می دهد که در آن محرکی خنثی (گل) با محرکی بااهمیت (درد نیش زنبور) متداعی می شود و ظرفیت فراخوانی پاسخی مشابه (ترس) را کسب می کند.(همان)
پاولف در آزمایشاتش پودر گوشت در دهان سگ می ریخت و این کار باعث ترشح بزاق در سگ می شد. پاولف متوجه شد پودر گوشت تنها محرکی نبود که موجب ترشح بزاق سگ می شد. سگ در پاسخ به دیگر محرکهای متداعی شده با غذا مثل رویت ظرف غذا، رویت شخصی که برایش غذا می آورد و صدای بسته شدن در اتاق هنگام آورده شدن غذا نیز بزاق ترشح می کرد. پاولف متوجه شد تداعی این منظره ها و صداها با غذا در سگ نوع مهمی از یادگیری است که بعدا شرطی شدن کلاسیک نامیده شد.(همان)
محرک غیر شرطی محرکی است که بدون نیاز به یادگیری قبلی، پاسخ تولید می کند. غذا در آزمایشات پاولف، محرک غیرشرطی بود.
پاسخ غیرشرطی هم پاسخی آموختهنشده است که بصورت خودکار به محرک غیرشرطی داده می شود. در آزمایش پاولف بزاقی که از دهان سگ در پاسخ به غذا ترشح می شد، پاسخ غیرشرطی بود.
در مرد آن بچه و گل صورتی، گریه کردن بچه هنگام نیش خوردنربطی به یادگیری و تجربه قبلی او نداشت. گریه او آموخته نشده و خودکار بود. نیش زنبور محرک غیرشرطی و گریه بچه، پاسخ غیرشرطی بود.
در شرطی شدن کلاسیک ، محرک شرطی، محرکی است که قبلا خنثی بوده است ولی پس از متداعی شدن با محرک غیر شرطی می تواند پاسخ شرطی را فرا بخواند.
پاسخ شرطی، پاسخی آموخته شده به محرک شرطی است که پس از جفت شدن محرک شرطی و محرک غیرشرطی داده می شود.
پاولف در بررسی پاسخ سگ با محرکهایی که با پودر گوشت متداعی می شوند، قبل از دادن پودر گوشت به سگ زنگی را به صدا در می آورد. تا قبل از آن صدای زنگ تاثیر خاصی روی سگ نداشت. سگ شروع می کرد به متداعی کردن صدای زنگ با غذا و وقتی صدای زنگ را میشنید بزاق ترشح می کرد. زنگ، محرک شرطی (آموخته شده) می شد و بزاق، پاسخ شرطی. در مود آن بچه، گل همان((زنگ)) یا محرک شرطی بود و گریه پس از جفت شدن نیش زنبور (محرک غیرشرطی) و گل(محرک شرطی)،پاسخ شرطی. (سانتراک،1385،ص373)
شرطی شدن در سطح بالاتر:
پس از انکه محرک خنثی چندین بار با محرک طبیعی همراه شد و محرک خنثی توانست بصورت محرک شرطی پاسخ شرطی را ایجاد کند می توان از محرک شرطی به عنوان یک محرک طبیعی استفاده کرد و پاسخ شرطی دیگری را تولید نمود.این فرایند را شرطی شدن در سطح بالاتر می نامند.در مورد حیوان شرطی شدن از سطوح سوم به بالاتر دشوار و حتی غیر ممکن است اما در مورد انسان امکان شرطی شدن در سطوح خیلی بالاتر نیز وجود دارد.(سیف،1386،ص124)
تعمیم و تمیز محرک:
پاولف متوجه شد سگ نه تنها در پاسخ به صدای زنگ بلکه در پاسخ به صداهای دیگری چون سوت هم با ترشح بزاق پاسخ می دهد. پاولف صداها را با محرک غیرشرطی غذا جفت نکرده بود. او متوجه شد هر چه این صداها به صدای اصلی یعنی صدای زنگ شبیه تر بودند ترشح بزاق شدیدتر می شد.
تعمیم، در شرطی شدن کلاسیک به این معناست که محرک جدیدی که شبیه محرک شرطی اصلی است بتواند پاسخی شبیه پاسخ شرطی ایجاد کند. تعمیم از این جهت ارزشمند است که اجازه می دهد یادگیری به محرکهای خاص منتقل شود.
برای نمونه،وقتی ماشینمان را عوض می کنیم لازم نیست رانندگی را از اول یاد بگیریم. البته تعمیم محرک همیشه مفید نیست. برای مثال، گربه ای که مینو ماهی را به ماهی گوشت خوار تعمیم می دهد مشکل پیدا می کند. بنابراین تمیز محرکها نیز مهم است.
تمیز، در شرطی شدن کلاسیک یعنی اینکه {ارگانیسم} یاد بگیرد به برخی محرکها پاسخ بدهد و به برخی پاسخ ندهد. پاولف برای ایجاد تمیز، فقط پس از صدای زنگ به سگ غذا می داد. به این ترتیب سگ یاد می گرفت بین زنگ و صداهای دیگر تمایز بگذارد. (سانتراک،1385،ص375)
خاموشی و برگشت خود به خودی:
پاولف پس از شرطی کردن ترشح بزاق در برابر صدای زنگ، در برخی جلسات، زنگ را مکررا به صدا در می آورد ولی غذایی به سگ نمی داد. تا اینکه سگ بالاخره ترشح بزاق را قطع کرد. نتیجه این کار ، خاموشی بود که در شرطی سازی کلاسیک، ضعیف شدن پاسخ شرطی بر اثر عدم حضور محرک غیر شرطی می باشد.
البته خاموشی همیشه پایان پاسخ شرطی نیست. پاولف یک روز بعد از خاموش کردن ترشح بزاق در برابر صدای زنگ، سگ را به آزمایشگاه برد و صدای زنگ را درآورد ولی پودر گوشت به سگ ندتد. با این حال سگ بزاق ترشح می کرد که نشان می داد پاسخ خاموش شده می تواند خود به خود برگردد.
برگشت خود به خودی در شرطی شدن کلاسیک فرایندی است که طی آن پاسخ شرطی پس از مدتی و بدون هرگونه شرطی شدن بیشتر تکرار می شود. (سانتراک،1385،ص375)
شرطی شدن کلاسیک انسانها:
پس از انجام این آزمایشات توسط پاولف محققان انسانها را نسبت به صدای زنگ، نور و غیره شرطی کردند. شرطی شدن کلاسیک کمک زیادی به بقای افراد می کند. شرطی شدن کلاسیک است که باعث می شود دستمان را قبل از سوختن، عقب بکشیم.
اندیشه های نظری عمده ثرندایک
پیوند گرایی:
ثرندایک تداعی بین تاثرات حسی و تکانه های عمل را اتصال یا پیوند نامید. این معرف نخستین کوششهای رسمی برای ربط دادن رویدادها به رفتار است. گونه های قبلی تداعی گری می کوشیدند تا نشان دهند چگونه اندیشه ها (ایده ها) با هم پیوند می یابند. بنابراین رویکرد ثرندایک نسبت به تداعی گرایی با آنچه قبلا وجود داشت کاملا متفاوت بود، و می توان آن را نخستین نظریه نوین یادگیری دانست. تاکید ثرندایک بر جنبه های کارکردی رفتار عمدتا ناشی از نفوذ داروین بود. در واقع نظریه ثرندایک را می توان ترکیبی از تداعی گرایی، داروین گرایی، و روش های علمی دانست.(سیف،1384،ص81)
علاقه ثرندایک نه تنها معطوف به شرایط محرک و تمایل به عمل، بلکه متوجه چیزی بود که محرک و پاسخ را به هم پیوند می دهد. او معتقد بود که این دو به وسیله یک رابطه عصبی به هم متصل می شوند. نظریه او پیوند گرایی نام دارد که در آن پیوند به رابطه عصبی بین محرک (s) و پاسخ (r) اشاره می کند.(همان)
گزینش و پیوند:
برای ثرندایک اساسی ترین شکل یادگیری، یادگیری از راه کوشش و خطا ، یا آنچه او در اصل گزینش و پیوند می نامید، بود. او از طریق آزمایش های اولیه خود به اندیشه اساسی کوشش و خطا رسید. در این آزمایش ها حیوان در جعبه ای قرار داده می شد که با انجام پاسخ معینی می توانست از آن خارج شود.
در آزمایش های ثرندایک در زمانهای مختلف پاسخ های متفاوتی از حیوان سر میزد، اما هدف همواره یک چیز بود – حیوان می بایست پاسخ معینی بدهد تا بتواند از قفس خارج شود.
ثرندایک مدت زمانی را که صرف می شد تا حیوان مسئله را حل کند، به عنوان تابعی از تعداد فرصت هایی که حیوان در اختیار داشت تا مسئله را حل کند، به صورت منحنی رسمکرد. هر فرصتی یک کوشش به حساب می آمد، و زمانی که حیوان به راه حل درست می رسید کوشش پایان می یافت.
ثرندایک در ترتیبات آزمایشی اساسی خود مرتبا متوجه شد که زمان صرف شده برای حل کردن مسئله (متغیر وابسته او)، با افزایش تعداد کوشش ها، به طور منظم کاهش می یافت؛ یعنی هر چه تعداد فرصت های حیوان بیشتر بود، سریعتر مسئله را حل می کرد.(همان)
قانون اثر:
قانون اثر، پیش از 1930، به نیرومند شدن یا ضعیف شدن پیوند بین محرک و پاسخ در نتیجه پیامدهای پاسخ اشاره می کند. برای مثال، اگر پاسخی با یک وضع خشنود کننده دنبال شود، نیرومندی این پیوند افزایش می یابد. اگر پاسخی با یک وضع آزاردهنده دنبال شود، از نیرومندی این پیوند کاسته می شود. مطلب فوق را با اصطلاحات امروزی این گونه می توان بیان کرد: اگر محرکی به پاسخی منجر شود که تقویت به دنبال داشته باشد، پیوند بین محرک (s) و پاسخ(r) نیرومند می شود. از سوی دیگر، اگر محرکی به پاسخی منجر شود که تنبیه به دنبال داشته باشد، پیوند s – r ضعیف می شود.(همان)
تاثیر ثرندایک بر آموزش و پرورش:
ثرندایک قویا باور داشت که فعالیت های آموزش و پرورش را باید به طور عملی مطالعه کرد. بر او آشکار بود که بین دانش فرایند یادگیری و فعالیت های آموزشی باید یک رابطه نزدیک وجود داشته باشد. از این رو، انتظار داشت که هر چه اطلاعات بیشتری درباره ماهیت یادگیری بدست می آیند، به همان نسبت فعالیتهای آموزشی هم باید بهبود یابند.
اندیشه های ثرندایک، در بسیاری جهات، با تصورات سنتی دربارهآموزش و پرورش مغایر بود؛ ما یک مثال آشکار از این موضوع را در رابطه با نظریه عناصر همانند انتقال یادگیری دیدیم. ثرندایک(1912) همچنین به روش سخنرانی در آموزش که در آن زمان کاربرد فراوانی داشت (و هنوز هم دارد) نظر منفی داشت..(سیف،1384،ص95)
روش آموزشی ثرندایک:
1 – موقعیتی را که شاگرد با آن روبرو خواهد شد در نظر بگیرید.
2 – پاسخی را که می خواهید به آن موقعیت پیوند دهید در نظر بگیرید.
3 – پیوند را خود تشکیل دهید؛ انتظار نداشته باشید که معجزه ای این کار را برای شما انجام دهد.
4 – با یکسان بودن بقیه شرایط، هیچ پیوندی ایجاد نکنید که مجبور به قطع آن باشید.
5 – با یکسان بودن بقیه شرایط، اگر یک پیوند کفایت می کند پیوندهای دوم یا سومی ایجاد نکنید.
6 – با یکسان بودن بقیه شرایط، پیوندها را به راهی که بعدا به عمل در خواهند آمد تشکیل دهید.
7 – بنابراین، موقعیت هایی را ترجیح دهید که زندگی حکم می کند و پاسخ هایی را که زندگی خود می طلبد.(همان)
خدمات ثرندایک:
کارهای پیشاهنگ ثرندایک برای اندیشیدن درباره یادگیری و تفکر راه تازه ای را پیشنهاد کرد که از کارهای پیش از او کاملا متمایز بودند. قبل از مطالعات ثرندایک هیچ گونه پژوهش نظام دار و آزمایشی درباره یادگیری انجام نگرفته بود. او نه تنها داده های در دسترس راتوجیه وبا هم ترکیب کرد بلکه همچنین پدیده ای را کشف کرد و بسط داد که برای سالهای بعد حوزه نظریه یادگیری را تعریف نمود (برای نمونه یادگیری از راه کوشش و خطا و انتقال اموزش)
ثرندایک با قانون اثر خود نخستین کسی بود که در شرایط کنترل شده مشاهده کرد که پیامدهای رفتار بر نیرومندی ان رفتار اثر بازگشتی دارند.سوالهایی که درباره دلایل این اثر وحدود و دوام ان طرح شده اند ونیز مشکلات مربوط به تعریف و اندازه گیری ان به کوششهای تحقیقی 50 سال بعد روانشناسان رفتاری جهت دادند وهنوز هم موضوعات کنونی پژوهش و بحث هستند.ثرندایک در میان نخستین کسانی قرار دارد که ماهیت فراموشی را در قانون اولیه تمرین خود و سرکوبی رفتاررا در توضیح خود از تنبیه مورد پژوهش قرار داد ; و بعدها که داده های پژوهشی خلاف فرضیه های او را ثابت کردند بدون هیچ نگرانی از تصورات خود درباره هر دو پدیده صرف نظر کرد.ثرندایک در توضیح خود از انتقال اموزش نخستین کسی بود که فرض های متداول در تعلیم و تربیت را که از انظباط صوری ناشی می شدند زیر سوال برد و گرچه او از رفتارگرایان اولیه بشمار می اید اندیشه های غلبه عناصر و پاسخ از راه قیاس او طلیعه دار نظریه های شناختی یادگیری معاصربودند.(همان)
انتقادات از نظریه ثرندایک:
عمده ترین انتقادها از نظریه ثرندایک بر دو موضوع عمده متمرکزند.اولین انها به تعریف ثرندایک از خوشنودکننده ها در قانون اثر مربوط است.دومین انتقاد که ان هم به قانون اثر بر می گردد تعریف کاملا مکانیکی یادگیری در نظریه ثرندایک را شامل می شود.(همان)
نظریه شرطی سازی کنشگر اسکینر
رفتار پاسخگر و رفتار کنشگر
اسکینر دو نوع رفتار را نام می برد:رفتار پاسخگر که بوسیله یک محرک شناخته شده فراخوانده (ایجاد) می شود،و رفتار کنشگر (رفتار فعال)که بوسیله یک محرک شناخته شده فراخوانده نمی شود بلکه صرفا از جاندار صادر می شود.پاسخهای غیر شرطی مثالهایی از رفتار پاسخگر هستند زیرا انها بوسیله محرکهای غیر شرطی فراخوانده می شوند.رفتار پاسخگرهمه بازتاب ها، مانند پرش دست در نتیجه سوزن زدن به آن، تنگ شدن مردمک چشم بر اثر نور، و ترشح بزاق در حضور غذا را شامل می شود. از آنجا که رفتار کنشگر در ابتدا با محرک های شناخته شده همراه نیست، خود به خودی به نظر میرسد. مثالهای این نوع رفتار عبارتند از سوت زدن، برخاستن و راه رفتن، رها کردن یک وسیله بازی و انتخاب وسیله دیگری از سوی کودک، و حرکت دادن دست ها، بازوها، یا پاها به طور دلبخواهی. اکثر فعالیتهای روزانه ما رفتارهای کنشگر هستند. توجه کنید که اسکینر نمی گوید رفتار کنشگر مستقل از تحریک روی می دهد؛ بلکه می گوید محرکی که این گونه رفتار را سبب می شود ناشناخته است و دانستن علت های این رفتار اهمیت ندارد. برخلاف رفتار پاسخگر که به محرکی که پیش از آن می آید وابسته است، رفتار کنشگر به وسیله پیامدهایش کنترل می شود..(سیف،1384،ص102)
اصول شرطی شدن کنشگر:
تمایز اصلی اسکینر کشف روابطی بوده است که بین تقویت و رفتار وجود دارد.بیشتر تحقیقات او بخصوص با حیوانات به این هدف مربو بوده اند بعلاوه او تلاش نمود خاطر نشان سازد که چگونه می توان رفتار ساده یک موش یا یک کبوتر را به رفتار پیچیده انسان ها تعمیم داد.(شهنی ییلاق،1370،ص67)
بین دو اصطلاح تقویت کننده وتقویت اگرچه به هم مربوط هستند، باید تفاوت قائل شد زیرا تقویت کننده یک محرک است در صورتیکه تقویت تاثیر ان است.تقویت را می توان به صورت های مختلف تعریف کرد گسترده ترین تعریف تقویت کننده این است که هر محرکی که احتمال وقوع پاسخ را افزایش دهد تقویت کننده نامیده می شود (همان)
اسکینر بین دو طبقه اصلی تقویت کننده ها یعنی تقویت کننده های مثبت و تقویت کننده های منفی تفاوت می گذارد هر کدام از اینها ممکن است اولیه،ثانویه یا تعمیم یافته باشند.
تقویت کننده اولیه:محرکی است که بدون یادگیری تقویت می کند مثل غذا
تقویت کننده ثانویه:محرکی است که قبلا خنثی بوده اما بلاظ همراه شدن مکرر با تقویت کننده اولیه خاصیت تقویت کنندگی پیدا کرده است مثل چراغ در جعبه اسکینر
تقویت کننده تعمیم یافته:محرکی است که در اغاز خنثی بوده ولی در نتیجه تکرار همراهی با تعدادی از تقویت کننده های دیگر در وضعیت های متفاوت برای بسیاری از رفتار ها تقویت کننده شده است مثل پول (همان)
اسکینر(1953) برای شناسایی تقویت کننده های اثر بخش هیچ قاعده ای بدست نمی دهد، بلکه می گوید تنها عامل مشخص کننده اینکه چیزی تقویت کننده است یا نه تاثیر آن بر رفتار است..(سیف،1384،ص103)
در شرطی شدن کنشگر، تاکید بر رفتار و پیامدهای آن است؛ با شرطی سازی کنشگر ارگانیسم باید به گونه ای پاسخ دهد که محرک تقویت کننده را تولید نماید. این فرایند همچنین تقویت وابسته را نشان می دهد، زیرا دریافت تقویت وابسته است به دادن نوع خاصی پاسخ ازسوی ارگانیسم.(همان)
جعبه اسکینر:
اکثر کارهای اولیه اسکینر با یک اتاقک کوچک آزمایش که به جعبه اسکینر شهرت یافته است انجام شده اند. جعبه اسکینر شباهت زیادی به جعبه معمای ثرندایک دارد. این جعبه معمولا دارای کف سیمی مشبک، یک چراغ، یک اهرم، و یک ظرف غذاست و طوری درست شده است که، وقتی حیوان اهرم را فشار می دهد، مکانیسم غذادهی راه اندازی می شود و مقداری غذا به درون ظرف غذا می افتد.(همان)
شکل دهی:
شکل دهی دارای دو جزاست : تقویت تفکیکی و تقریب های متوالی . تقویت تفکیکی به این معنی است که بعضی پاسخ ها تقوت می شوند و پاسخ های دیگر تقویت نمی شوند. تقریب های متوالی به این واقعیت اشاره دارند که تنها آن پاسخ هایی که یکی بعد از دیگری به پاسخ مورد نظر آزمایشگر نزدیکند تقویت می شوند. در مثال ما، تنها پاسخ هایی که به طور متوالی به پاسخ اهرم فشار دادن نزدیک بودند به طور تفکیکی تقویت شدند.
اخیرا کشف شده که در شرایط خاصی از محیط وابستگی های قبلی یا حتی وابستگی های تصادفی بین رویدادهای محیط و پاسخ حیوان به طور خود به خودی رفتار او را شکل می دهند. این پدیده خود شکل دهی نام گرفته است.(همان)
خاموشی در نظریه کنشگر:
مانند مورد شرطی سازی کلاسیک، وقتی که ما تقویت کننده را از موقعیت شرطی سازی کنشگر خارج می کنیم، خاموشی ایجاد می شود.
بازگشت خود بخودی در نظریه شرطی سازی کنشگر:
اگر پس از خاموشی،حیوان برای مدتی به درون قفس نگداری اش قرار داده شود و دوباره به موقعیت ازمایشی بازگردانده شود باز هم برای مدتی کوتاه به فشار داده اهرم خواهد پرداخت بدون اینکه برای این کار مجددا تربیت شده باشد.(همان)
رفتار خرافی در نظریه شرطی سازی کنشگر:
بنا به اصول شطی سازی کنشگر می توانیم پیش بینی کنیم که هنگام افتادن غذا در داخل ظرف غذای درون جعبه اسکینر،هر عملی که حیوان انجام می دهد تقویت خواهد شد بعضی اوقات هنگامی که مکانیسم غذادهی بطور تصادفی فعال می شود رفتار تقویت شده دوباره انجام می شود و پاسخ نیرومند می گردد در چنین حالتی در حیوان رفتار عجیب و غریب ظاهر می شود ممکن است سرش را تکان بدهد،دور خودش بچرخد و...به این گونه رفتار صفت خرافی داده اند زیرا حیوان طوری رفتار می کند که گویی رفتار او سبب دریافت غذا می شود مثالهای زیادی از رفتار خرافی در انسان رامی توان مشاهده کرد.(همان)
اسکینر می گوید نشان دادن رفتار خرافی در انسان تا حدودی دشوار است گرچه به عقیده اورفتار هایی که بطور تصادفی با تقویت همراه شده اند به احتمال بیشتر دوباره تکرار می شوند.مثال خود اسکینر این است که اگر فردی یک اسکناس ده دلاری را در پارکی پیدا کند ممکن است دفعه بعد که در پارک قدم می زند چشم هایش را درست مانند وقتی که شانس به او رو کرده بود به زمین خیره نگاه دارد.(شهین ییلاقی،1370،84)
تقویت کننده های مثبت و منفی:
تقویت کننده مثبت نخستین چیزی است که برای جاندار بطور طبیعی تقویت کننده است مثل اب
تقویت کنده منفی نخستین:چیزی است که بطور طبیعی برای جاندار مضر است مانند شوک برقی.تقویت کننده منفی چه نخستین و چه ثانوی،چیزی است که وقتی در نتیجه پاسخی از موقعیت خارج می گردد احتمال بازگشت ان پاسخ را افزایش می دهد.
تنبیه:زمانی رخ می دهد که پاسخ چیز مثبتی را از موقعیت حذف می کند یا چیزی منفی به ان می افزاید.تنبیه احتمال پاسخ را کاهش نمی دهد اگر چه سبب بازداری یا واپس زدن پاسخ می شود تا زمانی که تنبیه بکار می رود عادت ضعیف نمی گردد.(سیف،1384،ص116)
تاریخ: سه شنبه , 24 مرداد 1402 (00:10)
- گزارش تخلف مطلب