ترتیب تولد فرزندان و نقش آن در شکل گیری شخصیت
یکی از خدمات مهم آدلر در روانشناسی، ارائه نظریه «ترتیب تولدفرزندان وشکلگیری شخصیت آنان» میباشد. آدلر معتقد بود که ترتیب تولد، عامل اجتماعی تأثیرگذار و مهمی در کودکی است؛ عاملی که سبک زندگی شخص را شکل میدهد. به نظر آدلر عامل دیگری که در تعیین شخصیت فرزندان مهم است، جنسیت آنان است. پسری که در خانوادهای پُرپسر بهدنیا میآید، بسته به نوع برخوردی که با او میکنند، خصوصیاتی بهشدت مردانه یا بهشدت زنانه مییابد. در ادامه به خصوصیات شخصیتی فرزندان از نظر ترتیب تولد میپردازیم:
فرزند اول
فرزند اول برای مدتی موقعیتی بیهمتا و حسادتبرانگیز دارد. معمولاً پدر و مادر از تولد فرزند اول خوشحالند و وقت و توجه زیادی را صرف او میکنند؛ در نتیجه این کودک تا زمانی که فرزند دوم بهدنیا نیامده است، وجود شاد و ایمنی دارد. ناگهان با تولد فرزند دیگر، فرزند اول محبت پدر و مادرش را تقسیمشده میبینید. ممکن است فرزند اول تا مدتی سرکش و بدرفتار شود و حتی از خوردن یا خوابیدن خودداری کند. در اینجا اگر والدین مقابلهبهمثل کنند، فرزند به تلافی پرداخته و از خواهر یا برادر خود متنفر خواهد شد.
آدلر معتقد بود که تمام فرزندان اول، ضربه تغییر جایگاه خود را در خانواده احساس میکنند، اما آنان که بیش از اندازه نازپرورده بار آمدهاند، بیشتر لطمه میخورند. همچنین میزان این لطمه، به سن فرزند اول بستگی دارد. بهطورکلی هرچه فرزند اول بزرگتر باشد، لطمه کمتری خواهد خورد.
آدلر دریافت که فرزندان اول، معمولاً بهسمت گذشته گرایش دارند، حسرت آن را میخورند و به آینده بدبین هستند. بااینحال، فرزند اول بودن امتیازاتی هم دارد. وقتی کودکان بزرگ میشوند، فرزند اول اغلب نقش معلم، مربی، رهبر و ناظم را ایفا میکند؛ زیرا پدر و مادر از او انتظار دارند که به مراقبت از خواهر و برادرهای کوچکتر از خود بپردازد. این تجربهها معمولاً به فرزند اول کمک میکنند که از لحاظ عقلانی، از بقیه فرزندان پختهتر شود. فرزندان اول علاقه زیادی به حفظ کردن نظم و اقتدار دارند. آنان سازماندهندگان خوب، آدمهای باوجدان و وظیفهشناسی هستند و از لحاظ نگرش، خودکامه و محافظه کارند.
تحقیقات نشان میدهند که تعداد فرزندان اول در بین دانشجویان مقطع کارشناسی و تحصیلات تکمیلی، اعضای هیات علمیدانشگاهها و انسانهای برجسته در دو حوزه علم و حکمت بیشتر است.
فرزند دوم
فرزند دوم نیز موقعیت بیهمتایی دارد. او هرگز موضع قدرتمندی را که زمانی فرزند اول اشغال کرده بودند، تجربه نمیکند. حتی اگر فرزند دیگری به خانواده آورده شود، فرزند دوم احساس عزلی را که فرزند اول داشت، متحمل نخواهد شد. او از همان ابتدا خواهر یا برادر بزرگتر را بهعنوان پیشتاز میداند و همیشه سرمشقی از رقابت با او، میتواند فرزند دوم را که میکوشند به فرزند اول برسد و حتی از او جلو بزند، با انگیزه کند؛ هدفی که رشد زبانی و حرکتی را در فرزند دوم تحریک میکند.
برخی ویژگیهای فرزندان دوم عبارتند از: رقابتجویی، خوشبین بودن در مورد آینده، جاهطلبی و...
فرزند آخر
فرزند آخر با ضربه عزل فرزند دیگری روبهرو نخواهد شد و اغلب عزیزدردانه خانواده میشود. او بخاطر اینکه میخواهد از خواهر یا برادرهای خود جلو بزند، بهطور معمول با سرعت زیادی رشد میکند. اگر فرزند آخر بیش از اندازه نازپرورده بار آید، معمولاً دچار درماندگی و وابستگی میشود.
تک فرزند
تک فرزند هرگز جایگاه قدرت و برتریای را که در خانواده دارد، از دست نمیدهد و همواره کانون توجه است. تکفرزندان که زمان بیشتری را با والدین میگذرانند، اغلب زود پخته میشوند و رفتارها و نگرشهای بزرگسالی را نشان میدهند. این کودکان در محیطهای خارج از خانه که دیگر کانون توجه نیستند، همچون مدرسه، باشگاه ورزشی و... دچار مشکلاتی میشوند.
منبع:
1- نظریه های روان درمانی، ترجمه یحیی سید محمدی.
2- نظریه های مشاوره و روان درمانی دکتر عبداله شفیع آبادی.
- لینک منبع
تاریخ: دوشنبه , 09 مرداد 1402 (11:14)
- گزارش تخلف مطلب