خلاقیت و رابطه آن با ویژگیهای شخصیتی هوش و سلامت روانی
تاریخ تمدن، ثبت توانایی خلاقانه بشر است.با آنکه انسان توانسته است همواره از طریق قوای خلاق به بسیاری از ناشناختهها دست یابد.تا مدتها برای شناختن این نیروی عظیم تلاش نمیکرد. شاهد این مدعا این است که تا سال 1950،خلاقیت کاملا گمنام و تنها معدودی تحقیق درباره توانایی ذهنی و هوشی انجام شده بود.برای مثال،فرانسیس گالتون (1895) برای اولینبار در کتاب نبوغ ارثی خویش به بررسی توانایی هوش و نبوغ در انسان پرداخت و خانواده افراد برجسته را مطالعه کرد. ترمن در سال 1921،در مورد کودکان تیزهوش مطالعات روانسنجی انجام داد و اعلام داشت که تیزهوشان بهطور کلی رشد شخصیتی و جسمی برتری دارند.کاترین کوکس نیز مطالعه ای دربارهء دورهء کودکی نوابغ تاریخ انجام داد و دریافت که بعضی از نوابغ در زمان کودکی برچسب عقب مانده و کودن خورده بودند.از حدود سال 1950،به بعد روانشناسان دریافتند که هوش با خلاقیت از یک مقوله نیستند. دربارهء مسأله هوش و خلاقیت و رابطه آنها مطالعات زیادی انجام گرفته و نظریات گوناگونی ارائه شده است.از معروفترین الگوها در این زمینه، الگوی گیلفورد است که با وجود انتقاداتی که از آن به عمل آمد، هنوز هم در بحث هوش و خلاقیت مطرح است.
- لینک منبع
تاریخ: یکشنبه , 08 مرداد 1402 (05:14)
- گزارش تخلف مطلب