نظریه های انگیزشی در محیط کار
نظریه انگیزشی پیشرفت مک کللند
ما نیاز به پیشرفت و یا انگیزش پیشرفت را به عنوان یکی از ویژگیهای موفقیت مدیران اجرایی توضیح خواهیم داد:
تمایل برای انجام کارهای زیاد، خوب کار کردن و بهترین نمونه بودن نه فقط برای رهبران سازمان بلکه برای بسیاری از مردم.
افرادی که نیاز بالایی به پیشرفت دارند بیشتری خشنودی را از کار کردن طلب می کنند و آنان برانگیخته هستند در هر زمینهای که به عهده میگیرند، برتری داشته باشند.
از دهه 1950 نظریه انگیزش پیشرفت، توسط دیوید مک کللند و همکاران در حدی گسترده مورد مطالعه قرار گرفت. (اتکینسون و فذر 1966، مک کللند، اتکینسون، کلارک و لاول 1953).
پژوهش آنان در چندین کشور انجام گرفت و نشان داد که مدیران سازمانهای موفق نیاز بسیار بالا به پیشرفت دارند.
برای مثال، در لهستان که در آن مقطع یک کشور کمونیستی بودن، سطح علاقه به پیشرفت مثل امریکا خیلی شدید بود. مک کللند نشان داد که رشد اقتصادی سازمانها و جوامع می تواند با سطح نیاز به پیشرفت کارکنان سازمانها و شهروندان آن کشور رابطه داشته باشد (مک کللند 1961).
پژوهش مک کللند سه خصوصیت اصلی را برای افراد نیازمند بالا به پیشرفت مشخص نمود:
1- آنان طالب محیطهای کاری هستند که قادر به عهده داری مسئولیت برای حل مشکلات باشد.
2- آنان پذیرای مخاطره های محاسبه شده در حد متوسط هستند: موقعیتی که اهداف قابل دستیابی باشند از موقعیت های مخاطره آمیز شدید (احتمال موفقیت اندک) و مخاطره اندک (احتمال موفقیت بسیار) گریزان می باشند.
3- آنان به شناخت مستمر و بازخورد از پیشرفتشان نیاز دارند و میخواهند بدانند که چگونه خوب کار می کنند.
اگر ما ویژگی این افراد را با ویژگیهای افراد واجد ترس بالا از شکست (اتکینسون) مقایسه نماییم در می یابیم که چگونه از نظر ویژگیها، این افراد در برابر هم قرار می گیرند.
- لینک منبع
تاریخ: پنجشنبه , 05 مرداد 1402 (06:44)
- گزارش تخلف مطلب