جامعهگریزی و فقر عاطفی از آسیبهای تغییر شکل خانواده
جامعهگریزی و فقرعاطفی از جمله آسیبهایی است که نسل جدید از تغییر خانواده میبیند.
مفهوم خانواده از بعد جمعیتی از شکل گستردهای که داشته به شکل هستهای تغییر شکل داده است. این موضوع از اساسیترین تغییرات خانواده است.
خانواده گسترده خانوادهای است که حداقل دو نسل یعنی پدر، پسر و نوهها با یکدیگر زندگی میکنند، در یک فضای ارتباطی صمیمی و در یک سفره حضور دارند و دخل و خرج، حوزه کاری و حوزه اقتصادی آنها یکی است. توسعه شهرنشینی، فشار اقتصادی و الگوپذیری از جوامع غربی باعث شدند که حتی شکل زندگی کالبدی ما دچار تغییر شود. به طور مثال در حال حاضر از زندگی آپارتمان نشینی استقبال میشود.
با توجه به نوع سکونت، آمال و... امکان استمرار سبک زندگی خانواده گسترده مقدور نیست. در خانواده هستهای هم پدر و مادر و حداکثر فرزندان زندگی میکنند.
خانواده در گذشته کارکردهایی همچون منزلت اجتماعی، آموزشی، جامعهپذیری، عاطفی و... داشته است. این کارکردها به علت توسعه، مدرنیسم، دستکاری شدن خانواده و نفوذ بعضی از حوزههای فرهنگی که مربوط به ایران نبوده یا به نوعی چشم و هم چشمی دچار مساله شده اند.
با ورود تکنولوژی جدید و مدرن و عدم آموزش لازم به اعضاء خانواده و جامعه موضوعی تحت عنوان تاخر فرهنگی به وجود میآید. وسایلی همچون ماشین لباسشویی باعث میشوند که مادر خانواده وقت اضافی داشته باشد. اگر ما برای این وقت آزاد برنامه نداشته باشیم و آنها خودشان وقتشان را پرکنند طبیعتا پیامدهای منفی هم بدنبال دارد.
در حال حاضرارتباط اعضاء خانواده سطحی شده و الگوهای رفتاری بیشتر تحت تاثیر حوزه اقتصاد قرار گرفتهاند؛ هم دیدگاه اقتصادی حاکم شده و هم گستره اقتصادی بر آن تاثیر گذاشته است. به طور مثال در ازدواج به جای این که مفاهیم کارکردی و اصالت خانواده مورد توجه قرار بگیرد بیشتربه بده و بستان اقتصادی توجه میشود.
کاهش نرخ ازدواج، بروز ازدواجهایی مثل ازدواج سفید، آشنایی خیابانی و برجسته شدن مفهوم اقتصاد و درآمد در حوزه خانواده و ازدواج، فقدان مهارتهای جامعهپذیری تحت تاثیر فرآیند تغییر خانواده بودهاند. شکل خانواده بر سبک زندگی ما تغییر اساسی گذاشته و باعث شده آنچه مطلوب جامعه و فرهنگ ماست شکل نگیرد.
یکی از مهمترین آسیبها در این زمینه موضوع جامعهپذیری یعنی انتقال ارزشها، باورها و فرهنگ به حوزه خانواده و نسل جدید ماست.آنچه که ارزشهای یک جامعه بوده باید از طریق فضای ملموس و عاطفی به نسل بعدی منتقل شود و در اینجا خانواده نقش اساسی را دارد. متاسفانه این موضوع دچار مساله شده به دلیل اینکه خانواده درگیر مسائل حاشیهای خودش شده و کارکرد اصلی خود را نمیتواند ایفا کند. بنابراین موضوع انتقال فرهنگِ نسل قبلی به نسل بعدی دچار مساله شده و جامعهپذیری دچار اشکال شده است.
افرادی که در یک خانواده زندگی میکنند از مامن خانواده، نیازهای عاطفی خودشان را که در یک فضای ملموس، طبیعی و درست است، میگیرند. این موضوع این باعث میشود افراد، شاداب و زنده باشند و دچار فقرعاطفی نشوند. به طور طبیعی وقتی خانواده نتواند نقش عاطفی خودش را ایفا کند نسل بعدی دچار مشکل فقر عاطفی، سردی و ارتباطات سطحی هستند. ارتباطات سطحی باعث میشود افراد تاجر ماب باشند و نوعی دیدگاه بازاری نسبت به مفاهیم خانواده و مفاهیم زندگی اجتماعی خودشان داشته باشند. این موضوع افراد را خیلی سطحی میکند.
در ادامه این موضوع مسائل دیگری هم اتفاق میافتد و ناهنجاریهای اجتماعی همچون برافروختگی، عدم احساس مسئولیت، عدم احساس تعلق خاطر، عدم همبستگی اجتماعی و در نهایت اقدام به خودکشی و اختلالات روانی که ناشی از یک زندگی اجتماعی خالی از حوزه عاطفی است، رخ میدهد.
افرادی که در یک خانواده زندگی میکردند حداقل یک تا دو مهارت را از والدین یاد میگرفتند و سعی میکردند این مهارتها را به جهت توانمندی خود حفظ کنند و ارتقا دهند اما در حال حاضر نسل جدید مهارتهای والدین خودشان را در حوزه خانهداری، ارتباطات اجتماعی و مشاغل یا قبول ندارند و یا قبول دارند اما دسترسی به مهارتها رابه یک شیوه جدید ندارند. این موضوع باعث می شود افراد هرچند دانش لازم را داشته باشند اما توانایی و مهارت لازم را در حوزه ارتباطات و اشتغال خودشان نداشته باشند، این مشکلی است که در حوزه خانواده به آن توجه نشده است.
خانوادهها انتظار دارند که کارکردهای آموزشی، عاظفی و جامعهپذیری را سایر نهادهای اجتماعی و ارگانها انجام بدهند. به طور مثال آنها توقع دارند فرزندانشان هنجارهای اجتماعی یا مهارتهای ارتباطی را در مدارس یاد بگیرند در حالی که بخشی از نهاد آموزش در خانواده است. به طور ملموس، مداوم و طولانی مدت است که افراد از اعضاء خانواده چگونگی ارتباط با دیگران را در یک فضای ملموس و عاطفی یاد میگیرند. وقتی این اتفاق نیفتد میگوییم افراد جامعهپذیر نیستند و اجتماعی نشدهاند وقتی آنها جامعهپذیر نباشند این موضوع در رانندگی، روابط با دیگران و... بروز میکند.
شاید یکی از راهکارهای کلی این باشد که خانواده را متوجه وظایف، اصالت و نقش آن کنیم. بسیاری از خانواده ها الان این مساله را یا قبول ندارند یا نمی دانند و یا نمیتوانند متوجه شوند که نقش اساسی و تعیین کننده در سرنوشت فرزندان خودشان دارند.
یک بخش این موضوع به حوزه آموزش و پرورش بر می گردد. باید در حوزه خانواده کتابی تدوین شود. شهرداری میتواند در فرهنگسراها در خصوص خانواده و کارکردهای آن مباحثی در حوزه بررسی چالشها، آسیبهای مناطق و نحوه مواجه با آنها برنامههایی اجرا کند. با توجه به اینکه نوع سکونت ما در آپارتمانهای محدود و مشکلدار بروز و تشدید خشونت را به دنبال دارد، نحوه خیابان کشی، ترافیک، آلودگی صوتی و...در برانگیختگی افراد نقش دارد و این موارد میتواند مشکلاتی را در حوزه خانواده ایجاد کند و شهرداری میتواند در این راستا اقدامات موثر داشته باشد.
به جای این که دانشجو برود مباحث نظری را طی کند لازم است در بحث خانواده بخش عملی دیده شود، بازدیدهای میدانی گذاشته شود و تحلیلهای بیشتری در حوزه عملی صورت بگیرد.
بهزیستی درگیر مسائلی است که اتفاق افتاده و به اصل پیشگیری نمیتواند رسیدگی کند. کارگروه خانواده در استانداری هم باید فعال تر از گذشته اقدامات خود را انجام دهد.
در برنامههای رسانهها به ابعاد گوناگون خانواده توجه نمیشود و تنها یک بعد از موضوع دیده می شود. در مجموع اصلاح کارکرد خانواده مستلزم تغییر نگرش افراد و تغییر برنامههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه است.
- لینک منبع
تاریخ: دوشنبه , 02 مرداد 1402 (21:14)
- گزارش تخلف مطلب