امروز یکشنبه 04 آذر 1403 http://bitcoin.cloob24.com
0

فرزانه جمشیدی (پیشینه نظری و تجربی)

نظریه اندیشمندان علوم اجتماعی درباره شکاف نسلی

تئوری تکامل روابط بین نسلی کلمن

جیمز کلمن (1995 1926) یک الگوی تکاملی ارائه داده است که براساس آن می‌توانیم تکامل انواع مختلف روابط بین نسلی را مشاهده کنیم. وی معتقد است که در مرحله اول؛ یعنی جامعه روستایی دهقانی، جوانان جذب اقتصاد روستایی می‌شدند و کودکان نیز به لحاظ جایگاه بالقوه خود به عنوان کارگران خانوار مد نظر قرار می‌گرفتند. سرمایه‌گذاری مالی در مورد کودکان یا آموزش آن‌ها به میزان حداقل بود. ویژگی مرحله دوم، دستمزدهای تبادلی خانوادگی برای کالاهای مصرفی در یک اقتصاد صنعتی بود. در این مرحله، کودک دیگر به عنوان یک کارگر تلقی نمی‌شود و خانواده به تدریج کودک را به مثابه سرمایه‌گذاری برای آینده و منبعی دراز مدت از تحرک اجتماعی در نظر می‌گیرد. انگیزه قومی برای سرمایه‌گذاری در زمینه آموزش کودک وجود دارد. این وضع در مورد خانواده‌های طبقه متوسط شهری و جدیداً در حال تحرک اجتماعی صعودی، صادق است. مرحله سوم، یعنی جامعه پساصنعتی مرحله‌ای است که طی آن خانواده‌ها اطمینان ندارند که آیا آموزش منجر به یک شغل بهتر خواهد شد یا خیر؟ کارکردهای اقتصادی و اجتماعی خانواده به سایر نهادها واگذار می‌شود (قنبری، 3:1388).

به عقیده کلمن اکنون جریان‌های جدید در تشکیل خانواده مثل خانوارهای تک‌نفره، زندگی مشترک بدون ازدواج و... شکل گرفته است که سبب شکنندگی فزاینده پیوندهای خانوادگی شده و در واقع تیپ‌های جدیدی از روابط نسل‌ها را شکل داده است که ساختار محکمی ندارند. در حالی که نظریه‌های آلمانی و اروپایی بر انعطاف‌پذیرترشدن هرچه بیشتر روابط خانوادگی و نقش خانوادگی والدین و فرزندان تأکید دارند ولی حوزه‌های نظری آمریکا و بریتانیا بر گرایش‌های پسامدرن در روابط خانوادگی تأکید می‌کنند. در این کشورها به دلیل عقب‌نشینی از الگوهای رفاهی مداخله‌گر در امور جوانان مانند فردی‌شدن و خصوصی‌شدن، مشکلات، مرتبط با انتقال‌های خانوادگی است. کلمن معتقد است که در کشورهای پساکمونیستی سنت‌های قوی همبستگی خانوادگی به ویژه بین نسل‌ها باعث می‌شود آن‌ها بیشتر به سمت راه‌حل‌های خانوادگی روی آورند ولی در اروپای غربی جوانان به طور فزاینده‌ای روی پای خود می‌ایستند (راشکوف، 1995: 186، قنبری، 1388: 4).

تئوری تعارض سنت و تجدد گیدنز

آنتونی گیدنز (1938) جامعه‌شناس انگلیسی تعریف خاصی از نسل ارائه داده است. وی نسل را همچون هم‌دوره‌ای‌های اجتماعی که در طول زمان ترسیم شده‌اند، در نظر می‌گیرد (آزاد ارمکی، 1386: 30). از اینرو تفاوت نسلی یعنی نسل حاضر با نسل دیروز از نظر آرمان‌ها، ارزش‌ها، گرایش‌ها و باورداشت‌ها، اعتقادات، سبک زندگی و غیره با هم متفاوت می‌باشند.

گیدنز منشأ دگرگونی فرهنگی را تضاد بین سنت و مدرنیته و به تبع تقابل بین اختیار و خطرپذیری می‌بیند. به عقیده وی ویژگی مدرنیته «پویایی»، «تأثیر جهان‌گستر»، و «تغییر دائمی رسوم سنتی» است. مدرنیته سبب می‌شود که افراد هر چه بیشتر از قید انتخاب‌هایی که معمولاً سنت در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد رها شوند. بدین ترتیب فرد در مقابل طیف متنوعی از انتخاب‌های ممکن قرار می‌گیرد (فاضلی، 1382: 65)

به نظر گیدنز اختلاف بین نسل‌ها در واقع نوعی به حساب آوردن زمان در جامعه مدرن است. هر نسلی در واقع نوعی به حساب آوردن تیره‌ای از آدمیان است که زندگی فردی را در مقطعی از زندگی‌های گروهی جای می‌دهد. با این حال در عصر جدید، مفهوم نسل رفته رفته فقط در برابر پس‌زمینه‌ای از زمان استاندارد شده معنی پیدا می‌کند، به عبارت دیگر ما اینک فقط از نسل دهه پنجاه یا نسل شصت قرن حاضر و غیره سخن می‌گوییم. توالی زمانی به این معنا دیگر چندان شباهتی به فرایندهای انتقال گروهی در اعصار گذشته ندارد. در جوامع سنتی دوره زندگی علاوه بر معنای صریح خود دلالت‌های تکوینی دیگری نیز دارد که به خصوص مفهوم «از نو شروع کردن» از آن استنباط می‌شود. زیرا هر نسل به میزان قابل ملاحظه‌ای شیوه‌های زندگی پیشینیان خود را از نو کشف می‌کند و از نو مورد عمل قرار می‌دهد. در عصر جدید از نو شروع کردن مفهوم خود را تا حد زیادی از دست می‌دهد. زیرا تکرار روش‌های گذشته تنها در صورتی تحقق می‌یابد که آن روش‌ها به طور بازتابی قابل توجه باشند (گیدنز، 1379: 207)

گیدنز در اینجا علاوه بر عنصر زمان به فرار بودن جامعه به عنوان ویژگی جوامع متجدد و نیز نوعی مرخص‌شدن از گذشته توجه دارد. نکته قابل تأمل در اندیشه گیدنز در این ایده است که نسل جدید به لحاظ اخلاقی نسبت به نسل قبلی دچار مشکل شده است.

مقاله ای درباره فاصله یامیان دختران با مادرانشان در تحقیق دکتر حسن سرایی وپروین سوادیان

این مقاله در پی پاسخگویی به پرسشی درباره دختران دبیرستانی است و آن این که آیا بین انتظارات نقش مادراندختران با انتظارات نقش دختران از خودشان در زمینه گذران اوقات فراغت میزانی از تفاوت وجود دارد که بتوان آن را شکاف نسلی تلقی نمود؟ چارچوب نظری مورد استفاده تلفیقی از نظریه های مارگارت مید و اینگلهارت و تئوری انتظار نقش است. طبق اینچهارچوب، تحولاتی که در اثر مدرنیزاسیون در جامعه رخ می دهد، منجر به تغییر روند جامعه پذیری دختران شده و از این روانتظارات نقشی که به طور سنتی از آنان وجود دارد، به درستی پاسخ داده نمی شود. این تفاوت در انتظارات نقش مادران ازدختران با انتظاراتی که دختران از نقش خود دارند، نوعی شکاف یا فاصله نسلی است. برای پاسخگویی به این پرسش از روش مطالعه ترکیبی استفاده شده است. در این روش مطالعه ای کیفی با ابزار مصاحبه و مطالعه ای کمی با ابزار پرسشنامه در میان دختران دبیرستانی شهر گرمسار و مادرانشان انجام شده است. یافته ها حاکی از آن است که مادران با تحصیلات بالاتر فاصله کمتری با دختران دارند و نیز دخترانی که استفاده بیشتری از رسانه های جهانی دارند، فاصله نسلی بیشتری از مادران دارند.همچنین در این شهر قایل به فاصله نسلی هستیم تا شکاف نسلی. از مهم ترین دلایل این امر تاثیرپذیری همزمان مادران ازرسانه های جهانی است. اما به نظر می رسد امکان گسترش این فاصله و شکل گیری شکاف نسلی در این شهر وجود دارد.

واژگان کلیدی: شکاف نسلی، انتظار از نقش، رسانه های جهانی، اوقات فراغ

تعاریف متعددی از مفهوم نسل ارائه شده است. تعدادی از این تعاریف عبارتند از

مفهوم نسل به گروهی از همسالان اطلاق می گردد که تجربه».(10: آزاد ارمکی و غفاری به نقل از بالس، 1386)«فرزندان شان.(Dictionary of sociology, 2000: 150)«جمعی آنان به وسیله یک حادثه یا حوادث تاریخی مهمی شکل گرفته باشدطبق این تعریف مفهوم نسل بر تعداد سال مشخص و تعیین شده ای دلالت نمی کند. بعضی فاصله سنی بین دو نسل را 30 سال،.(4: بعضی 25 سال و بعضی 20 سال یا کمتر در نظر می گیرند (پناهی، 1383درباره اختلاف میان دو نسل مفاهیمی چون فاصله نسلی، شکاف نسلی و گسست نسلی به کار می رود. مفهوم شکاف نسلی را بهشکاف»: عنوان اختلافی در نگرش یا رفتار جوانان و افراد سالمند تعریف کرده اند(آکسفورد، 2000). در تعریفی دیگر می بینیمنسلی به معنی وجود تفاوت های دانشی، گرایشی و رفتاری مابین دو نسل با وجود پیوستگی های کلان متأثر از ساختارهایاجتماعی، فرهنگی و تاریخی است. فرزندان در مقایسه با افراد پیر و میانسال با وجود این که در یک فضای فرهنگی زندگی می.(17: آزاد ارمکی و غفاری، 1386)«کنند، اطلاعات، گرایش ها و رفتارهای متفاوت دارند

با توجه به تعاریف فوق، به نظر می رسد در جامعه ما به ویژه در جوامع شهری ایران نوعی شکاف یا فاصله میان دونسل جوان ونسل قبل از آن در حال شکل گیری است. به نظر می رسد جوانان و والدین کمتر حرف های یکدیگر را میفهمند. درک متقابلی میان دو نسل وجود ندارد. به عبارتی ارزش هایی که هر یک به آن معتقد و معترفند، با هم تفاوت دارد. جوانان امروز،برخی ارزش های نسل والدین خود را به باد تمسخر می گیرند و به آنها پای بند نیستند. بلکه به ارزش های جدیدی پای بندند که از نظر والدین عجیب و غریب می نماید و چه بسا مغایر با اعتقادات و ارزش های آنان باشد. این امر موجب نارضایتی هر دوگروه می گردد.موارد بسیاری از زیر پا گذاشتن هنجارها توسط جوانان امروز مشاهده می گردد. این نقض هنجارها و ارزش های جامعه، اگر یکی دو دهه پیش اتفاق می افتاد، نه تنها والدین بلکه سایر افراد جامعه نیز نسبت به آن واکنش شدید نشان می دادند. اما امروزه به نظرمی رسد هم والدین و هم جامعه به تدریج در حال تسلیم شدن در برابر خواسته های جوانان هستند

با توجه به توضیحات فوق سؤال زیر شکل می گیرد: آیا بین انتظارات نقش مادران از دختران با انتظارات نقش دختران از خودشان در زمینه گذران اوقات فراغت میزانی از تفاوتی وجود دارد که بتوان آن را شکاف نسلی تلقی نمود؟

در زمینه شکاف یا فاصله نسلی در ایران تحقیقات زیادی انجام شده است. مجموعه این تحقیقات را از نظر یافته ها و نتایج به دوگروه می توان تقسیم نمود. گروهی از آنها در جامعه مورد مطالعه خود قایل به وجود شکاف یا فاصله نسلی نیستند. این گروه،فراوانی کمتری نسبت به گروه دیگر دارند) قمریان، 1387 و جلیلی، 1375 و توکلی،(1380

اما گروه دوم که درصد بیشتری را شامل می شود معتقد به وجود تفاوت و فاصله نسلی میان دو نسل در جامعه موردمطالعه خود هستند)پهلوان، 1386، چیت ساز قمی، 1382، آزاد ارمکی، 1383، عبداللهیان، 1382، یعقوبی، 1386، یوسفی، 1382 و بیات،(1382علاوه بر آثار فوق، کتاب " جامعه شناسی نسلی در ایران" نوشته تقی آزاد ارمکی و غلامرضا غفاری به تفصیل به ابعاد مفهومی ونظری-روشی موضوع پرداخته است).آزاد ارمکی و غفاری، 1386