امروز پنجشنبه 01 آذر 1403 http://bitcoin.cloob24.com
0

مقدمه

بر خلاف رشته‏هایی مانند روان‏شناسی و جامعه‏شناسی که حتی در لفظ این رشته‏ها جنبه شناختی و نظری لحاظ شده، «مدیریت» حتی وقتی به عنوان یک رشته علمی مطرح می‏شود، بیشتر جنبه عملی دارد و شنونده را به یاد یک کار خاص و یک عمل خارجی می‏اندازد تا یک رشته علمی. این مسئله ناشی از نگاه اولیه به مدیریت است که بر اساس آن مدیریت عبارت است از: یک رشته روش‏ها و فنون که مدیر را در اداره یک سازمان توانمند می‏سازد. این موضوع، که مدیریت جنبه عملی دارد، قابل انکار نیست؛ اما آنچه نباید از آن غفلت کرد این است که این کار عملی مبتنی بر مبانی نظری خاصی است که تفاوت در آنها منجر به تفاوت در عمل می‏شود.

یکی از نویسندگان در این‏باره چنین می‏نویسد: هزاران و بلکه صدها هزار از مدیران عالی اجرایی، که در دوره‏های تجاری شرکت می‏کنند، هرچند نظریات واقعی معمولاً به صورت کاملاً مستقیم به آنها ارائه نمی‏شود، اما چنین مطالبی را می‏آموزند. حتی کسانی که هرگز در مدارس تجاری حضور پیدا نکرده‏اند، آموخته‏اند که بر اساس این روش‏ها فکر کنند؛ زیرا این نظریات در فضا وجود دارد؛ برخی کنش‏ها و رفتار مدیران را مشروعیت می‏بخشد و از موارد دیگر سلب مشروعیت می‏کند و به طور کلی نظم ذهنی و هنجاری را که بر اساس آن تصمیمات روزانه اتخاذ می‏شود شکل می‏دهد.2

بنابراین، همان‏گونه که در رشته مدیریت باید به آن روش‏ها و فنون عملی توجه داشت، لازم است مبانی نظری و علمی آنها نیز مدّنظر قرار گیرند، چراکه عدم توجه به مبانی نظری در این رشته، سبب انحراف در عمل می‏شود و پیامدهایی به دنبال دارد که بدون توجه به مبانی نظری، قابل تحلیل نیست.

این نکته که مدیریت نیاز به مباحث نظری دارد و در رشته مدیریت نباید از مباحث نظری غفلت کرد، تنها نتیجه یک استنتاج منطقی نیست، بلکه استقرای عملی و بررسی خارجی مباحث مطرح در این رشته نیز حکایت از این واقعیت دارد که حجم قابل توجهی از مباحث مطرح در این رشته، مباحث نظری و فلسفی مربوط به نظریات مدیریت است. این مسئله چنان آشکار است که برخی از آن به جنگل نظریات3 تعبیر کرده‏اند که علاوه بر کثرتمباحث نظری، بر تنوّع آنها نیز دلالت دارد.

نکته قابل توجه دیگر اینکه مباحث نظری مطرح در مدیریت، مجموعه‏ای جدا از دیگر مباحث فلسفی نیستند که در جزیره‏ای مستقل مباحث خود را پیگیری کنند، بلکه کاملاً تحت تأثیر مباحث مطرح در سایر حوزه‏های فلسفی هستند؛4 همان‏گونه که می‏توانند بر آن مباحث نیزتأثیرگذار باشند. بنابراین، برای درک عمیق‏تر این نظریات، لازم است حداقل آشنایی اجمالی با اصول و مبانی فلسفی حاکم بر این نظریات وجود داشته باشد تا بتوان با تکیه بر آن اصول و مبانی و تفاوت‏ها و شباهت‏های میان آنها، نظریات مدیریت را بررسی و فهم نمود.

با توجه به مطالب مزبور، که ضرورت بررسی مبانی فلسفی و جریان‏های فکری حاکم بر نظریات مدیریت را آشکار می‏کند و با عنایت به این نکته که دیدگاه پست‏مدرنیسم یکی از جریان‏های قوی در تفکرات فلسفی و اجتماعی از حدود دهه هفتاد است،5 در اینتحقیق به بررسی تأثیرات این جریان بر نظریات مدیریت پرداخته می‏شود. برای این کار، ابتدا ویژگی‏های اصلی و مؤلّفه‏های مهم دیدگاه پست‏مدرنیسم بررسی می‏شود و در ادامه، با نگاه اجمالی به نظریات مطرح در دوران حاکمیت تفکر پست‏مدرن، تأثیرات آن ویژگی‏ها و مؤلّفه‏ها، در آن نظریات پی‏جویی خواهد شد.