چسبندگی عاطفی
ما غالبا به امید یکی شدن و تجربه یکدلی و صمیمیت، وارد زندگی مشترک می شویم. ما میخواهیم حس آزاردهنده تنهایی و بی کس بودن را از بین ببریم.
ما آنقدر با شور و اشتیاق وارد رابطه عاطفی می شویم که گویی میخواهیم دیگری شویم و از خود بودنِ خودمان، بیرون بیاییم.
عده زیادی هستند که به نیمه دیگرِ گمشده، اعتقاد عمیقی دارند و مدام تصور می کنند که نصفه نیمه هستند و تا آن نصفه دیگر پیدا نشود آنها انسان کامل نمی شوند!
این عده بعد از پیدا شدنِ نیمه دیگرشان آنچنان در او غرق می شوند که خودشان را فراموش می کنند، در صورتی که اگر بر فرض چیزی به نام نیمه گمشده حقیقت داشته باشد با کنارِ هم قرار گرفتن با او کامل می شوند نه حل و هضم شدن در او!
چسبندگی و تنگنایِ عاطفی، خفگی می آورد. ما متوجه نیستیم که بخشی از روانِ ما نیاز به جدا بودن دارد و اینطور نیست که همه وجودِ ما بخواهد با دیگری یکی بشود.
چسبنده ترین زوج ها غالبا به مرور در درون احساس خشم و عصبانیت می کنند! آنها نیاز به استقلال را نادیده می گیرند و از صمیمیت برداشتی اشتباه و محدود کننده دارند.
ما فراموش می کنیم که فرد دیگری با شخصیت، گذشته، احساسات، تفکر و نیازهایی متفاوت از ما در مقابلمان وجود دارد! گویی اصلا فردِ دیگری وجود ندارد.
خواب و خوراک و پوشاک او را کنترل می کنیم. راه رفتن و ایستادن او را. کجا میرود از کجا می آید. به چی فکر می کند. چرا اینکار را کرد چرا آن کار را نکرد و …
او فقط متعلق به ماست و زندگی و حیاتی مستقل از ما ندارد!
نتیجه بلند مدتِ خفگی عاطفی، خشکی رابطه است. خستگی و روزمرگی در رابطه رخنه می کند و دو نفر، دیگر چیز جدیدی در یکدیگر نمی بینند تا کشف کنند.
یک رابطه عاطفی و زندگی مشترکِ پایدار، نیازمند این است که هر یک از طرفین به تنهایی های زودگذر و خلوت کردن های کوتاه مدت اهمیت بدهند؛ چرا که اگر به مدت طولانی به هم بچسبند و اجازه تنفسِ فردی را ندهند ممکن است همان فردی که بیشترین عشق و علاقه را به او دارند تبدیل به فردی شود که بیشترین نفرت را از او پیدا می کنند، نوعی دلزدگی و تکراری شدن.
“دکتر منوچهر خادمی”
- لینک منبع
تاریخ: دوشنبه , 09 مرداد 1402 (18:44)
- گزارش تخلف مطلب