اندیشه تورشتاین وبلن
نقطه عطف کار وبلن، کالبدشکافی انتقادی آیین های اقتصاد کلاسیک در پرتو استدلال تکاملی و جامعه شناختی بود. او با این برداشت اقتصاددانان کلاسیک مخالف بود که قوانین اقتصادی آن ها مفاهیم عام فارغ از زمان اند و در عوض معتقد بود که رفتار اقتصادی انسان ها را مانند هرگونه فعالیت انسانی دیگر، باید برحسب زمینه و بستر اجتماعی این رفتار، مورد تحلیل قرار دارد. او سپس به استنتاج رفتار اقتصادی از گرایش های فایده جویانه و لذتجویانه نوعی بشر مخالفت کرد. او به زبانی نیشدار چنین استدلال می کرد: «مفهوم انسان لذتجوی به انسانی تعلق دارد که کمیت لذت ها و دردها را به دقت محاسبه کند و بر اثر فشار محرک های خارجی، مانند یک گلوبول هموژن شادی خواه از قطب درد به قطب لذت نوسان داشته باشد. یک چنین انسانی نه سابقه دارد و نه لاحقه. و یک تافته جدا بافته است که در یک فضای عنصری قایم به ذات، بر دور محور روحی خویش می گردد. انسان لذتجوی همان جنباننده نخستین نیست و در فراگرد زندگی جایی ندارد.
وبلن بر اقتصاد جدیدی تاکید داشت که خصلتی تاریخی و یا به اصطلاح خودش، ماهیتی تکاملی دارد و بر یک مفهوم فعال انسان مبتنی است. در خصلت انسان است که کاری انجام دهد. او انبانی از امیالی که باید ارضاء شوند نیست، بلکه ساختار منسجمی از گرایش ها و عادت ها است که در یک فعالیت تکاملی متحقق و متجلی می شود. اقتصاد تکاملی باید شامل نظریه ای از یک فراگرد رشد فرهنگی باشد که از سوی مصلحت اقتصادی متعین شود، یعنی نظریه توالی فزاینده نهادهای اقتصادی برحسب خود این فراگرد.
وبلن به سبک اسپنسر و داروین، تکامل نوع بشر را به عنوان فراگرد تطبیق گزینشی با محیط، در نظر می گرفت. برخلاف ادعاهای هگلیان و مارکسیست ها، به نظر او، تکامل تاریخی هیچ هدفی را دنبال نمی کند، بلکه این تکامل، یک طرح علیت فزاینده و کوری را شامل می شود که در آن، نه روندی وجود دارد و نه نقطه پایان و تکمیلی.
وبلن چنین استدلال می کرد که تکامل بشری بیشتر از هر چیز، شامل اختراع و کاربرد تکنولوژی کارآتر است. فراگرد دگرگونی فزاینده را باید برحسب تداوم دگرگونی در روش های انجام کارها در نظر گرفت- یعنی روش های پرداختن به وسایل مادی حیات. از این روی است که «وضعیت فنون صنعتی»، سرانجام، وضعیت تطبیق انسان با محیط طبیعی اش را تعیین کرده است. از این گذشته، تکنولوژی، چگونگی سازگاری انسان با محیط اجتماعی اش را نیز معین کرده است.
وبلن معتقد بود که پایگاه فرد در پهنه فنی و اقتصادی، بینش و عادات فکری اش را تعیین می کند. به همین سان، عادات و رسوم و شیوه های عملکرد و اندیشیدن، در چهارچوب اجتماع هایی رشد می کنند که انسان ها در نبرد برای فراچنگ آوردن معاش شان از طبیعت، به درون آن ها کشیده می شوند. با گذشت زمان، این عادات و رسوم در قالب های نهادی متبلور می شوند. یک نهاد، ماهیتی عرفی دارد که خو گرفتن و پذیرش عمومی، آن را بدیهی و گریزناپذیر ساخته است. وبلن بر این نظر بود که تکامل جوامع بشری را باید به عنوان فراگرد گزینش طبیعی نهادها در نظر گرفت. نهادها نه تنها نتیجه یک فراگرد گزینشی و تطبیقی اند که همان خود، نگرش ها و گرایش های رایج و مسلط را مشخص می سازد، بلکه در ضمن، روش های ویژه زندگی و روابط انسانی نیز به شمار می آیند.
او چهار مرحله عمده را در تکامل انسان برمی شمرد: نخست، اقتصاد مسالمت آمیز عصر توحش و دوران نوسنگی؛ دوم، اقتصاد تهاجمی عصر بربریت که در آن، نهادهای جنگی، مالکیت و برتری جنسی مذکر و طبقه مرفه پدیدار می شوند؛ سوم، اقتصاد مبتنی بر کاردستی و ماقبل مدرن و سرانجام، عصر جدید که تحت سلطه ماشین است.
نظریه تکامل چهارمرحله ای وبلن را می توان به موزه اشیای عتیقه سپرد، اما نظریه کلی ترش درباره تعین فنی که غالباً به نوعی مارکسیسم آغشته است، همچنان نفوذش را بر دانشمندان اجتماعی کنونی حفظ کرده است.
اندیشه اساسی وبلن درباره جهان نوین سرمایه داری، مبتنی است بر تضاد چاره ناپذیر بازرگانی و صنعت، مالکیت و تکنولوژی، اشتغال مالی و اشتغال صنعتی و تضاد میان کسانی که کالاها را می سازند و آن هایی که پول در می آورند و سرانجام، تضاد میان کارگران و فروشندگان.
وبلن از تمایزی که اسپنسر میان جامعه جنگجو و جامعه صنعتی قایل شده بود، برای کار خویش استفاده کرد. اسپنسر گفته بود که بازرگانان برخلاف جنگجویان، راه مسالمت امیزی را در زندگی شان تعقیب می کنند، اما وبلن تاکید کرد که صاحبان صنایع، همان راه غارتگرانه اسلاف جنگجوی شان را تحت شرایط دیگر دنبال می کنند.
وبلن هماهنگ با نظریه کلی اش درباره عوامل فنی تعیین کننده اندیشه، چنین استدلال می کرد که جایگاه های متفاوت در عرصه های اشتغال صنعتی و مالی، به نوبه خود، قالب های ذهنی یا عادت های فکری اساساً متفاوت را پدید می آورند. صنعت جدید به تعقل وابسته است و خود نیز به تعقل پر و بال می دهد. در جوامع صنعتی نوین، صنعت بیش از پیش با نظام فراگیری از ارگان ها و کارکردهای به یکدیگر وابسته سازمان داده می شود و از همین روی، رهایی از هر گونه تعصب در مورد درک روابط علی پدیده ها، برای کارآیی مردانی که با صنعت سرو کار دارند، بیش از پیش ضرورت می یابد.
وبلن بر این باور بود که عامل انظباط بخش اصلی در جهان نوین، فراگرد ماشینی تولید است. وبلن سپس استدلال می کند که در این صورت، تکامل آینده نوع بشر به کسانی بستگی دارد که اذهان شان از طریق پرداختن به فنون صنعتی و شرکت در فراگرد ماشینی منضبط شده باشند.
وبلن می گفت که حرمت نفس، همان بازتاب حرمتی است که دیگران برای انسان قایل می شوند. در نتیجه، اگر شخص به خاطر عدم توفیق در کوشش های رقابت آمیز مورد پسند جامعه، چنین حرمتی را به دست نیاورد، از فقدان حرمت نفس رنج خواهد برد. پس، انگیزه تلاش وقفه ناپذیر در یک فرهنگ رقابت آمیز، در هراس از دست دادن حرمت نفس ریشه دارد. در یک فرهنگ رقابتی که انسان ها ارزش شان را در مقایسه با ارزش دیگران می سنجد، هرکسی پیوسته در تکاپوی آن است که از همسایگانش پیشی گیرد و تب چشم همچشمی همگان را فرا می گیرد.
کار وبلن زمانی به اوج می رسد که به تحلیل وسایلی دست می یازد که انسان ها با آن وسایل می کوشند تا پایگاه والای شان را در تلاش مدام برای کسب مزایای هر چه بیشتر، به گونه ای نمادی تعیین کنند. به نظر وبلن، مصرف چشمگیر، تن آسانی چشمگیر و نمایش چشمگیر نمادهای بلندپایگی، وسایلی هستند که انسان ها با آن ها می کوشند تا در چشم همسایگان شان برتر جلوه کنند تو در ضمن، برای خودشان نیز ارزش بیشتری قایل شوند.
وبلن در سراسر نوشته هایش خواسته است نشان دهد که چگونه عادات فکری بر اثر عادت های زندگی پدید می آیند و پیوسته بر وابستگی سبک های فکری به سازمان های اجتماعی تاکید داشت. او نوشته بود که بخش مهمی از طرح های اندیشه یا معرفت، بازتاب طرح های زندگی است.
وبلن میان مراحل اولیه تکامل بشری که در آن ها، همه اجتماع ها عادات فکری یکسانی را به نمایش می گذاشتند و مراحل تکاملی بعدی که جوامع انسانی به قشرهای جداگانه با نقش های شغلی متفاوت تقسیم می شوند، تمایز قایل بود.
وبلن چنین استدلال می کند که عادات فکری که با پایگاه فرد در نظام اجتماعی و شغلی همخوان اند، در انواع معرفت و رفتار منعکس می شوند. طرح زندگی حاکم بر انسان ها که به اقتضای موقعیت شغلی تعیین می شود، به عادات فکری و رفتار آن ها شکل می بخشد. یک فرد چیزی نیست جز مجموعه واحدی از عادات فکری. همان مکانیس روحی ای که از یک جهت خود را به عنوان رفتار نشان می دهد، از جهت دیگر، به صورت معرفت تجلی می شود.
وبلن درباره موارد کژسازگاری که از عدم تطابق عادات فکری و زمینه های شغلی یا فنی سرچشمه می گیرند، یعنی همان چیزی که یک جامعه شناس امروزی آن را کژکارکرد می خواند، بسیار هوشیار بود. مفهوم «بی کفایتی تربیت شده» وبلن به یک چنین مورد کژسازگاری راجع است. این مفهوم به شخصی دلالت می کند که برای یک زمینه شغلی به خوبی تربیت شده است اما به خاطر آن که از او کار دیگری را می خواهند، نمی تواند عملکرد کارآیی داشته باشد؛ همان کارآیی او در گذشته، باعث می شود که او اکنون رفتار نامتناسبی از خود نشان دهد.
وبلن نه تنها نشان داده بود که چگونه عادات فکری از موقعیت شغلی و اجتماعی سرچشمه می گیرند، بلکه درباره عوامل اجتماعی تعیین کننده علایق شناختی نیز نظریه ای را مطرح ساخته بود. او معتقد بود که طبقه تن آسا به مطالعات آثار کلاسیک، قانون و سیاست بیشتر گرایش دارد تا علوم طبیعی، زیرا اعضای این طبقه علایق عملی دارند. بنابراین تنها نباید به علاقه فکری یا شناختی آن ها تکیه کرد؛ زیرا علاقه عملی به مقتضیات رابطه سروری که مختص به اعضای این طبقه است، در این میان نقش تعیین کننده ای دارد.
نظریه دگرگونی اجتماعی وبلن، اساساً یک نظریه فنی تاریخ است. او معتقد بود که در آخرین تحلیل، «وضعیت فنون صنعتی»، یعنی همان تکنولوژی که در دسترس یک جامعه قرار دارد، خصلت فرهنگی آن جامعه را مشخص می سازد. یک تکنولوژی تازه خود به خود نظام قانونی جدید، رویکردهای اخلاقی تازه یا آموزش نوینی را به ارمغان نمی آورد، بلکه نهادهای کهنه را به مبارزه و مقاوت فرا می خواند. وبلن چنین استدلال می کرد، زمانی که تکنولوژی ها از جامعه ای دیگر وام گرفته می شوند، آثار سوء عناصر دیگر فرهنگی را که در حول و حوش این تکنولوژها و طی تحول و کاربردشان در جامعه ای دیگر رشد پیدا کرده اند، با خود به همراه نمی آورند.
آنچه که احتمالاً کار جامعه شناختی وبلن را پایدار نگه خواهد داشت، نظریه غرایز او نیست، بلکه نظریه او درباره انگیزش های اجتماعی رفتار رقابت آمیز، انگشت گذاردن بر کارکردهای پنهانی رفتار انسانی، برخی از عناصر تفسیر فنی او از تاریخ و نظریه فاصله افتادن میان تحول تکنولوژیک و تحول نهادی، از جمله کارهای با ارزش وبلن هستند که در تاریخ جامعه شناسی پایدار خواهند ماند. به احتمال زیاد، تحلیلگران فراگرد نوسازی، همچنان از مفاهیم مزیت وام گرفتن و تاوان پیشی گرفتن او سود خواهند جست، حال آن که نظریه غریزه او در دراز مدت فراموش خواهد شد.
منبع: زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی لیوئیس کوزر
- لینک منبع
تاریخ: دوشنبه , 09 مرداد 1402 (05:29)
- گزارش تخلف مطلب