نظریه ناهماهنگی شناختی
تبلیغات، چه از نوع تجاری(Advertising)، سیاسی(Propaganda) یا خدمات عمومی(Publicity)یکی از بحث برانگیزترین و در عین حال پرکاربردترین حوزه های علم ارتباطات است. در این زمینه آنچه همواره مورد پرسش صاحبان صنایع، سیاستمداران و کارورزان روابط عمومی بوده است، شیوه های اقناع و تغییر نگرش مردم است. باید یادآور شد که به دلیل پیچیده و چند وجهی بودن این حوزه، پاسخ به این سئوال چندان ساده نیست و همانطور که جووت(Jowett)در مدل خود با نام "مدل فراگردی پروپاگاندا" یادآور شده است، پروپاگاندا امر پیچیده ایست که حداقل با پنج عنصر مهم دیگر شامل: ایدئولوژی، اسطوره، رویداد، اقتصاد و حکومت در ارتباط است. (محسنیان راد 1384: 112) اما می توان گفت نظریه ناهماهنگی شناختی(Cognitive dissonance theory) از لئون فستینگر(Leon Festinger) می تواند در شناخت یکی از شرایطی که ممکن است به تغییر نگرش منجر شود (ناهماهنگی) مفید واقع شود.
این نظریه، که اغلب کتب مرجع علم روانشناسی اجتماعی در فصل تغییر نگرش خود مفصلا به آن پرداخته اند، به تعریف فستینگر و ارونسون (1377: 250) به فرایندهای روانشناختی درونی ارگانیسم مربوط می شود.
تاریخ: شنبه , 07 مرداد 1402 (00:44)
- گزارش تخلف مطلب