بررسی احساس مسئولیت معلم در تعلیم و تربیت اسلامی
مقدمه
معلمان باید از روی دلسوزی، از روی صمیمیت، با احساس اینکه کشور و ملت و این انقلاب، به هریک ساعت درس آنها نیاز دارد، خوب کار کنند و با این روحیه و با این وجدان درس بدهند.(مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان، 2/11/1370)
احساس مسئولیت بخشی از نگرشی فرد است که بر مبنای گونه های مختلف جامعه پذیری در افراد و بویژه کارمندان در سطوح متفاوتی قابل مشاهده است. هنگامیکه معلمان به سازمان خود متعهد می شوند مایلند تلاش بیشتری به سازمان خود اختصاص دهند.. معلمانی که در سطوح بالای تعهد قرار دارند، انگیزه بیشتری برای حضور مشتاقانه و فعالیتهای جدی در مدارس دارند. آنها می توانند تحقق اهداف سازمانی مدرسه را تسهیل کرده و در جهت دستیابی به اهداف مدون بکوشند.
بیان مسئله
هر جامعه ای به منظور پرورش جوانان اش در چارچوپ نظام تعلیم و تربیتی خود و همچنین آمادگی آنان به عنوان نیروی کارآینده به معلمان متعهد نیازمند می باشد که در شرایط فعلی نیاز ما به چنین افرادی بیشتراحساس می شود. زیرا براساس نتایج حاصله از مطالعات انجام گرفته، نیروی انسانی متعهد از مهم ترین منابع انسانی محسوب می شود و سازمان هایی که دارای پرسنلی با سطوح بالای تعهد سازمانی می باشند از میزان عملکرد بهتر و تحقق گستره از اهداف برخوردار می باشند.
از سوی دیگر، تفاوت های معلمان درعملکردشان اغلب، مسئولین را متحیر می سازد، زیر ا برخی از آنان کارشان را درسطح عالی و با وظیفه شناسی و مسئولیت انجام می دهند و نسبت به شغل و سازمان متعهد می باشند، در مقابل گروه دیگر دارای بازده چندانی در کار خود نمی باشند و کار را فقط در حد رفع تکلیف انجام می دهند و هیچگونه علاقه وتعهدی نسبت به سازمان ازخود بروز نمی دهند. به عنوان نمونه در شرایط کنونی، وضعیت اعتقادی پاره ای از نوجوانان و جوانان کشور حکایت ازناکارآمدی تربیت دینی می کند، و احساس عمومی جامعه و مسئولان نظام آموزشی بر این است که پس ازگذشت بیش از سی سال از انقلاب اسلامی، نظام آموزش و پرورش کشور در رسالت دینی خود تا اندازه ای ناموفق بوده است (تجاسب، 1380: 38)
نتایج برخی پژوهش ها که در جامعه دانش آموزان انجام گرفته، نشان داده است که شناخت جوانان از دین بسیار سطحی و ابتدایی است و پژوهش ها در شناسایی علل ناموفق بودن نظام آموزش و پرورش در تربیت دینی؛ روش های سطحی و غیرکارآمد را مطرح کرده اند که نه تنها نتیجه مطلوب نداشته است و دانش آموزان ما دینی نشده اند، بلکه گاهی فاصله ها بیشتر شده و نتیجه معکوس به بار آورده است.(حسینی، 1380: 52).
آموزش و پرورش ما در بسیاری از موارد، کسانی را در سمت معلم، به کار گماشته که به علت ناپختگی و رفتار نامناسب و نیز، عدم بینش و شناخت کافی از دین، موجبات یأس، افسردگی و نفرت دانش آموزان را نسبت به مسائل دینی فراهم آورده است(محمدی،1382،:322-323).
شاید یکی از اشکالات موجود، همین فاصله فزاینده بین اهدف آرمانی و واقعیتهای جاری باشد؛ چون با نگاه اجمالی به قانون، اهداف و وظایف آموزشوپرورش(مصوب مجلس شورای اسلامی در 1366) و کلیات تغییر نظام آموزشوپرورش (مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی در 1366) درمییابیم؛ به آنچه ازنظر جنبههای ارزشی، اخلاقی، فرهنگی، اعتقادی و سیاسی، خواهان انتقال و ترویج آن به نسل آینده هستیم، بهنحو شایسته توجه شده است؛ پس علت پیدایش گسستِ فزاینده میان اهداف و برنامهها ازیکسو و انتظارات تربیتی ازسویدیگر چیست؟ چرا بین آنچه در میدان نظر و «قصد» بیان شده و آنچه در میدان «عمل» و «اجرا» صورت میگیرد با آنچه در بازده نهایی«کسب» میشود ارتباط معناداری وجود ندارد؟ چرا بین آنچه در برنامههای آموزشوپرورش و کتابهای درسی «قصد» کردهایم و آنچه دانشآموزان در رفتار خود کسب کردهاند، نهتنها فاصلهای وسیع، بلکه بعضاً تعارضی عمیق وجود دارد؟ (کریمی،1383: 14 15).
اساساً چرا ما در تعلیم و تربیت اسلامی چندان موفق نبودیم وهمچنان دغدغه و نگرانی تربیت داریم؟ چه شده که مشغله ذهنی گروهی از افراد جامعه ما تربیت اسلامی است؟ این احساس مسئولیت ما برای تربیت نسل کنونی و نسلهای آینده از کدامین ریشه برخاسته است؟ چگونه به این احساس مسئولیت و به این نگرانی و دغدغه رسیده ایم؟
مطالعات نشان میدهد که بیشتر افراد معمولاً کارها را به همان درستیای که از دیگران انتظار دارند، انجام نمیدهند. افرادی که در فعالیتهایشان درستی را رعایت میکنند، نسبتبه مسئولیتهای اجتماعیشان متعهدند و دستاورد این تعهد برای آنها، سوددهی بیشتر است (جان ماکسول، بیتا).
- لینک منبع
تاریخ: جمعه , 06 مرداد 1402 (13:59)
- گزارش تخلف مطلب