عوامل موثر در شکل گیری مفهوم خود
الف: واکنش دیگران:
مهمترین منشا پدید امدن مفهوم خود رفتار و واکنشهای دیگران نسبت به فرد به خصوص کودک است. بسیاری از تحقیقات حاکی از این مطلب است که تصویر و مفهوم هر فرد از خود وابسته به تصویری است که دیگران از او داشته اند. مید (1934; نقل از هارتر٬ 1988) بیان می کند که یکی از کوششهای مهم دوران کودکی انطباق و سازگاری دادن عقاید جمعی دیگران به صورت دیگری تعمیم یافته است که مبنا و ماخذ قضاوت و مورد استناد فرد در معرض خود او خواهد بود. والدین و معلمین یکی از مهمترین منابع شکل گیری مفهوم خود و احساس ارزش نسبت به خود در کودکان و نوجوانان هستند یا کودکانی که به هر جهت از طرف والدین یا معلمین خود طرد می شوند احساس بی ارزشی می کنند
ب: مقایسه با دیگران:
به تدریج کودک رشد می کند خود را با دیگران مانند برادر و خواهر و دوستان و همسالان مقایسه می کند این مقایسه یکی از منابع اصلی ایجاد مفهوم خود در کودکان و نوجوانان است. دیمون و هارت (1982; نقل از هارتر٬ 1999) مشاهده کردند که در کودکی و اوایل نوجوانی قضاوت درمورد خود به مقایسه های اجتماعی٬ معیارهای هنجاری ٬ شباهتهای اجتماعی وتعاملات بین اشخاص و رفتارهای جامعه پسند وابسته است. تصویر از خود شامل خصوصیات عینی و قابل قیاس با دیگران می شود.
ج: همانندسازی با الگو:
جنبه هایی از مفهوم خود از طریق همانندسازی فرد با افراد مهم و با ارزشی که او در زندگی با انها برخورد می کند تشکیل می گردد.فروید عقیده داشت که کودک در تلاش خود جهت رهایی از عقده ادیپ هویت خود را با والد همجنس خود همانندسازی می کند ولی طبق نظریه های معاصر به احتمال قوی فرایند همانندسازی از طریق سرمشق گیری و یادگیری مشاهده ای انجام می پذیرد. همانندسازی مستلزم قبول کردن یک یا چند صفت دیگران به عنوان صفت و خصوصیت خود است. این صفات و خصوصیات می تواند هر چیزی از جمله از جمله حالتهای چهره ٬ ژستهای جسمانی ٬ گرایشها ارزشها و یا عقاید سیاسی باشد. اولین الگو و سرمشقی که می تواند مورد همانندسازی قرار بگیرد معمولا یکی از والدین هستند و لزومی ندارد که همجنس فرد باشد. بعدا کودکانی ممکن است با خواهران و برادران و افراد بزرگتر فامیل٬ معلمان ٬ قهرمانان ورزشی یا شخصیتهای تلویزیونی همانندسازی کنند.
تحقیقات جدید نشان می دهد که همانندسازی با الگو سبب تغییر مفهوم خود می گردد یعنی فرد احساس می کند که مانند الگوی خود شده است (ماسن 1974/شاملو 1386)
د) نقشهایی که فرد بازی می کند:
کودک و نوجوان جوان و بزرگسال همه نقشهای متعددی را بازی می کنند و هنگامی که بحران هویت به فرد دست می دهد باید علت انرا تا حدی در سردرگمی و تزلزل او در انتخاب ایفای نقشهای زندگی جستجو نموده. افراد بزرگسال معمولا مفهوم از خود را بر اساس شغل یا حرفه یا فعالیتهای عمده زندگی خویش قرار می دهند(شاملو 1386) بنابراین عامل دیگر در ایجاد مفهوم خود نقشهایی است که فرد در گذشته ایفا نموده و یا در حال حاضر ان نقش را دارد در طول دوران زندگی خود نقشهای زیادی را می پذیرد اعم از نقش اجتماعی نقش اجتماعی نقش خانوادگی به طوریکه می توان قسمتی از مفهوم خود را پذیرش و ایفای نقشها دانست توصیف از خود در خلال نقشها یا زمینه های اجتماعی مختلف تغییر می کند و موجب می شود تا خودهای مختلفی در نقشهای متفاوت داشته باشد. برای مثال نقش فرد به عنوان دانش اموز با نقش وی به عنوان ورزشکار متفاوت است بنابراین نقشهایی که فرد در جامعه ایفا می کند در ایجاد و تحول مفهوم خود دخالت دارند. (هارتر 1999)
ه) نیاز به احساس ارزش و عزت نفس
احساس ارزش یا عزت نفس درجه تصویب تایید پذیرش و ارزشمندی است که شخص نسبت به خود احساس می کند همراه با زیستن در شرایط اجتماعی نیاز به احساس ارزش به نحو سالم و متعادل ان در انسان به وجود می اید و برای نگاهداری سلامت و تعادل روانی و حتی تکامل وجودی او بسیار ضروری است معمولا اگکر به این نیاز خللی وارد شود احساس حقارت و یا خودبزرگ بینی در فرد ایجاد می شود بدین معنی که شخص یا بسیار خود کم بین ناراضی از خود و متزلزل می شود و یا بسیار خود بزرگ بین و خودمدار و خودنما خواهد شد هر دوی این قطبهای احساسی نشان دهنده این واقعیت است که فرد به علل اختلال در احساس ارزشمندی قادر به درک واقعیات و واکنشهای دیگران نسبت به خود نیست علت اصلی احساسحقارت و خود بزرگ بینی را می توان در طرد شدن مستمر از طرف والدین و دیگران دانست لذا قسمتی از ارزشهای درونی او احساس بی ارزشی نسبت به خود می باشد. روانشناسان معتقدند که احساس بی ارزشی عمیق ریشه بسیاری از نابهنجاریهای روانی است که در بین افراد و انسان دیده می شود. (شاملو 1386)
- لینک منبع
تاریخ: سه شنبه , 03 مرداد 1402 (12:29)
- گزارش تخلف مطلب