امروز یکشنبه 04 آذر 1403 http://bitcoin.cloob24.com
0

اعتماد در برابر بی اعتمادی

مرحله ی دهانی - حسی رشد روانی - اجتماعی،شبیه مرحله ی دهانی رشد روانی - جنسی فروید،در سال اول زندگی،زمانی که کودک خیلی درمانده است،روی می دهد.کودک برای زنده ماندن،امنیت،و محبت کاملا به مادر یا مراقبت کننده ی اصلی خود وابسته است.در این مرحله،دهان اهمیت حیاتی دارد.

اریکسون چنین نوشت:کودک از طریق دهان زندگی می کند و با آن عشق می ورزد.

اگر مادر به نیازهای جسمانی کودک به طور مناسب پاسخ دهد و محبت،عشق،و امنیت کافی تامین کند،در این صورت کودک احساس اعتماد را پرورش خواهد داد،نگرشی که نظر کودک در حال رشد را در مورد خودش و دیگران توصیف خواهد کرد.از سوی دیگر،اگر مادر طرد کننده و بی توجه بوده یا رفتار بی ثباتی داشته باشد،کودک نگرش بی اعتمادی را پرورش داده و بدگمان،بیمناک،و مضطرب خواهد شد.به عقیده ی اریکسونفدر صورتی که مادر تمرکز انحصاری بر کودک نداشته باشد نیز بی اعتمادی می تواند روی دهد.اریکسون در دهه 1950 و 1960 در نوشته های خود این عقیده را بیان کرد که تازه مادری که شغل خارج از خانه را از سر می گیرد و فرزند خود را به خویشاوندان یا مهد کودک می سپارد بی اعتمادی را در کودک به وجود می آورد. 

گرچه الگوی اعتماد یا بی اعتمادی به عنوان جنبه ای از شخصیت  در کودکی تعیین می شود ولی این مشکل می تواند در مرحله ی بعدی رشد دوباره ظاهر شود.برای مثال،رابطه ی ایده آل فرزند - والد سطح بالایی از اعتماد را به وجود می آورد اما در صورتی که مادر بمیرد یا خانه را ترک کند،این احساس اعتماد امن می تواند نابود شود.اگر این اتفاق روی دهد،بی اعتمادی بر شخصیت حاکم می شود.بی اعتمادی کودکی می تواند بعدها در زندگی از طریق مصاحبت با آموزگار یا دوست با محبت و صبور تعدیل شود.

نیروی بنیادی امید با حل موفقیت آمیز این بحران در طول مرحله ی حسی - دهانی همراه است.اریکسون این نیرو را به صورت اعتقاد به اینکه امیال ما ارضا خواهند شد توصیف کرد.امید احساس با دوام اطمینان داشتن از این است که به رغم بدبیاریهای موقتی،زنده خواهیم ماند.

خودمختاری در برابر شرم و تردید

در طول مرحله ی عضلانی - مقعدی در سال دوم و سوم زندگی،که برابر با مرحله ی مقعدی فروید است،کودکان به سرعت تواناییهای جسمانی و ذهنی گوناگون را پرورش می دهند و می توانند خودشان خیلی کارها را انجام دهند.آنها یاد می گیرند که به نحو موثرتری ارتباط برقرار کنند و راه بروند،بالا بروند،هل دهند،بکشند،و شیئی را نگه داشته یا آن را رها کنند.کودکان از این مهارتها احساس غرور می کنند و معمولا دوست دارند تا حد امکان خودشان کارهایی را انجام دهند.

اریکسون معتقد بود که از بین این توانایی ها،مهمتر از همه نگهداشتن و رها کردن هستند. او این رفتارها را نمونه های نخستین واکنش نشان دادن به تعارضهای بعدی در رفتارها و نگرشها دانست.برای مثال،نگهداشتن می تواند به صورت محبت آمیز و یا خصمانه نشان داده شود.رها کردن می تواند به صورت تخلیه ی خشم ویرانگر یا بی تفاوتی آرام نشان داده شود.

نکته ی مهم این است که کودکان در این مرحله برای اولین بار می توانند درجاتی از تصمیم گیری را اعمال کرده و نیروی اراده ی خودمختار خویش را تجربه کنند.گرچه آنها هنوز به والدین خود وابسته هستند،ولی می خواهند خود را به صورت افراد یا نیروهایی در نظر بگیرند که حق و حقوقی داشته و دوست دارند توانایی های نو یافته ی خود را نشان دهند.

در این مرحله،بحران اساسی بین والد و فرزند به آموزش استفاده از توالت مربوط می شود که اولین موردی است که جامعه سعی دارد یک نیاز غریزی را تنظیم کند.به کودک آموزش داده می شود که نگه دارد و فقط در مواقع و مکانهای مناسب رها سازد.امکان دارد والدین به فرزند خود اجازه دهند آموزش استفاده از توالت را با سرعت یا گام خودش پیش ببرد یا اینکه ممکن است آزرده شوند.در این مورد،والدین با تحمیل کردن این آموزش،اراده ی آزاد کودک را نادیده گرفته و وقتی کودک درست رفتار نمی کند ناشکیبایی و خشم نشان می دهند.وقتی والدین به این صورت جلوی تلاش کودک را برای نشان دادن استقلال خود می گیرند و او را ناکام می کنند،کودک احساس خودناباوری و شرم را در برقرار کردن رابطه با دیگران پرورش می دهد.با اینکه ناحیه ی مقعد به خاطر بحران آموزش استفاده از توالت کانون این مرحله است ولی ابراز این تعارض بیشتر روانی - اجتماعی است تا زیستی.

نیروی بنیادی که از خودمختاری به وجود می آید اراده است که تصمیم بحق استفاده از آزادی انتخاب در صورت مواجه شدن با درخواستهای جامعه را شامل می شود.