امروز سه شنبه 25 اردیبهشت 1403 http://bitcoin.cloob24.com
0

سرمایه اجتماعی، زیربنای توسعه اقتصادی

ترنج مدرس: در سال‌های اخیر، از سرمایه اجتماعی به‌عنوان زیربنای رشد و توسعه اقتصادی هر جامعه یاد‌ می‌شود. بانک جهانی سرمایه اجتماعی را «ثروت نامریی کشورها» نامیده و آن را دربرگیرنده نهادها، روابط و هنجارهایی می‌داند که تعاملات اجتماعی را شکل می‌دهد. تبیین این موضوع که سرمایه اجتماعی اثر معنا‌داری بر رشد اقتصادی دارد، نقش مهمی در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی ایفا خواهد کرد. از سرمایه اجتماعی به‌عنوان زیربنای توسعه اقتصادی هر جامعه هم یاد می‌شود. اهمیت سرمایه اجتماعی در توسعه اقتصادی در یک جامعه تا حدی است که می‌توان آن را در شکوفایی اقتصاد تمام جوامع توسعه‌یافته به‌طور آشکاری مشاهده کرد. اما سازوکارهای مولد سرمایه اجتماعی در جامعه کدام‌ها هستند؟ چگونه می‌توان با بهره‌گیری از آن‌ها به موجودی سرمایه اجتماعی افزود و بر آن سرمایه‌گذاری کرد تا بر کیفیت حکمرانی افزوده شود؟

سرمایه اجتماعی، زیربنای توسعه اقتصادی

تولید سخت اعتماد

تولید اعتماد بر فرایندهای روان‌شناختی پیچیده‌ای استوار است. اعتماد اجتماعی که بعد کیفی سرمایه اجتماعی را تشکیل می‌دهد، موضوعی اعتقادی است و تغییر در ذهنیت افراد یکی از دشوارترین کارهاست. پژوهش‌ها تاکنون نتوانسته‌اند سازوکارهای تولید سرمایه اجتماعی را نشان دهند. هوش اجتماعی عاملی است که برای ایجاد سرمایه اجتماعی موردنیاز است. ازآنجایی‌که هرچه اعتماد اجتماعی بیشتر باشد، هوش اجتماعی هم بیشتر و درنتیجه عملکرد بالاتر است، پس از منظر سیاسی، هوش اجتماعی، توانایی‌ است که مردم آن را از طریق تعاملات گسترده با دیگران به‌ویژه کسانی که مانند آن‌ها نیستند، کسب می‌کنند. پس اگر دولت‌ها خواهان سرمایه‌گذاری در سرمایه اجتماعی هستند باید شرایطی را پدیدآورند که در آن، افراد در سال‌های نخست زندگی‌شان بارها با افرادی که شبیه خودشان نیستند، تعامل کنند؛ بنابراین در جوامعی که به اعضای خود فرصت‌های تعاملات خارج از چارچوب‌های معمول و درونی شده می‌دهند، در مقایسه با سایر جوامع، احتمال افزایش سطح هوش و اعتماد اجتماعی، بیشتر است. درمجموع به نظر می‌رسد یکی از بهترین راه‌های ایجاد سرمایه اجتماعی، تلاش برای ایجاد زیرساخت‌های اجتماعی است تا امکان شناخت و تعامل میان افراد مختلف را فراهم کند، هوش اجتماعی آن‌ها را افزایش دهد و درنتیجه امکان ایجاد اعتماد را ایجاد کند. در این چارچوب یک اقدام مهم به‌ویژه در عرصه شهرها، ممانعت از افتراق فضایی میان طبقات اجتماعی و حفظ فضاهای عمومی است.

سرمایه اجتماعی و اقتصاد

سرمایه اجتماعی را در اقتصاد هر کشور می‌توان در اعتمادپذیری و روحیه همکاری میان نیروهای انسانی برای رسیدن به اهداف اقتصادی جامعه تعریف کرد. سرمایه اجتماعی ضمن شکل‌دهی به مجموعه قواعد و قوانین اخلاقی و رفتاری هر جامعه، به رفتار افراد نیز شکل می‌دهد و کمک می‌کند تا سرمایه انسانی و سرمایه مادی و اقتصادی بتوانند باهم و در تعامل با یکدیگر، به رشد و پویایی دست یابند.

سرمایه اجتماعی با استفاده از همانندی‌ها و همسانی‌های افراد جامعه از جهات گوناگون، باعث ایجاد روحیه اعتماد متقابل شده، در خدمت منافع اقتصادی قرار می‌گیرد و بستر و فضایی ایجاد می‌کند که ضمن کاهش هزینه‌های استفاده از نیروهای انسانی، تعامل بین آن‌ها نیز افزایش یابد. سرمایه اجتماعی با قواعد و ارزش‌های اخلاقی و رفتاری خود در حوزه اقتصاد، افراد را مقید می‌کند تا در گروه‌های مختلف اجتماعی باهم به تعامل، مبادله و تصمیم‌گیری بپردازند.

می‌توان از واژه‌هایی مانند اعتماد، امانت‌داری، نیکوکاری، خیر بودن، صداقت و توجه به ارزش‌های مذهبی در کسب‌وکار، به‌عنوان سرمایه‌های اجتماعی در حوزه اقتصاد یادکرد که اگر در رفتارها و قواعد و مبادلات اقتصادی و هنجارهای آن حاکم شود، می‌تواند به شکوفایی و پیشرفت اقتصاد کمک کند؛ زیرا وجود عاملی به نام اعتماد، موجب شکل‌گیری گروه‌هایی می‌شود که با اطمینان به یکدیگر، در حوزه اقتصاد جامعه فعالیت می‌کنند.

اما بعد از اعتماد می‌توان از خلاقیت و نوآوری توسط نیروهای انسانی، به‌عنوان یک سرمایه مهم اجتماعی دیگر، یادکرد. رشد و توسعه اقتصادی، نیازمند خلاقیت است و مطالعات اقتصادی نشان می‌دهد که بخش اعظمی از رشد و توسعه اقتصادی هر کشور با استفاده از این ثروت نهفته، شکل‌گرفته است. رشد ابداعات، خلاقیت و نوآوری در بهره‌وری اقتصادی، نقش دارد و باعث می‌شود از سرمایه‌های دیگر کشور در حوزه اقتصاد به نحو مطلوب و مؤثرتری استفاده شود. اما باوجود تمام موفقیت‌ها، مبحث «سرمایه اجتماعی» نتوانسته جایگاه شایسته خود را در حوزه اقتصاد پیدا کند و هنوز شاخص فراگیری که بتواند میزان سرمایه اجتماعی و تحولات آن را اداره کند، در دسترس نیست. سرمایه اجتماعی، یک متغیر چندوجهی است و باید این عامل مهم و زیربنایی در حوزه اقتصاد هر چه بیشتر شناخته شود و هر چه‌بهتر مورد بهره‌برداری قرار گیرد.

نتایج مقاله سرمایه اجتماعی و رشد اقتصادی، مطالعه مقایسه‌ای بین کشورهای با سرمایه اجتماعی بالا و کشورهای با سرمایه اجتماعی پایین که در فصلنامه سیاست‌های راهبردی و کلان مجمع تشخیص مصلحت نظام در اردیبهشت سال گذشته به چاپ رسیده، نشان می‌دهد در کشورهای با سرمایه اجتماعی بالا، شاخص‌های حکمرانی خوب، دسترسی به اینترنت، میزان ثبت‌نام در آموزش عالی و نرخ مشارکت زنان اثر مستقیم و معنا‌داری بر رشد اقتصادی دارد و شاخص‌ فساد دارای اثر منفی بر رشد اقتصادی است. در کشورهای با سرمایه اجتماعی پایین، شاخص فساد اثر منفی و معنادار بر رشد اقتصادی دارد. شاخص‌های حکمرانی خوب و نرخ مشارکت زنان برای کشورهای با سرمایه اجتماعی پایین بی‌معنا بوده و اثر دسترسی به اینترنت بر رشد اقتصادی کشورهای با سرمایه اجتماعی پایین منفی و معنا‌دار و اثر میزان ثبت‌نام ناخالص در آموزش عالی، مثبت و معنا‌دار است.

0

مقدمه:

جهانی سازی یک پدیده چند بعدی است. آن دارای اثرات بر اقتصاد، فرهنگ، محیط زیست و شیوه های زندگی اجتماعی و سیاسی دارد. تعاریف زیادی برای این مفهوم وجود دارد ولی همه آنها به افزایش ارتباط اقتصادی و روشهای زندگی در دنیا تاکید می کند(اسکولت،2000). در قالب اقتصادی، موجب نزدیکی و تقارب قیمت ها، محصولات،دستمزدها،نسبت علاقه مندیها و بهتر شدن میانگین و مقیاسها زندگی به سمت کشورهای توسعه یافته می شود(اسکولت،2000). جهانی سازی همچنین به تغییر طبیعت تعاملهای بشری نیز گفته می شود. این تغییر با تغییر روشهایی که ما زمان و مکان را درک می کنیم و روشی که ما در جهان و خودمان فکر می کنیم، رخ می دهد(کونیتز،2000).

تا ثیر جهانی شدن بر سلامت روانی متعدد است. کرمایرومیناس (2000) این اثرات را به صورت تأثیر اولیه بر شخصیت، شغل و ارتباط دانش روانپزشکی و بی کیفیتی مواد وتأثیر آن بر سلامتی خلاصه کردند(کرمایر و میناس،2000). بوگران ومیناس (2007) همچنین رابطه بین جهای سازی و مهاجرت و نتایج آن بر سلامتی روانی را مورد برسی قرار دادن. اینها شامل احساس عدم پیوستگی با جابجایی از بافتهای خودمانی شناخته شده و شبکه های حامی است، همچنین سختی سکونت و فشار بر ساختار خانواده و خویشاوندی می باشد. همه ای این موارد می تواند موجب آسیب پذیری نسبت به بیماریهای روانی گردد(بوگرا،2004). بطور مشابه فرایند استفاده شده برای یک فرهنگ جدید می تواند منجر به اندوه و اضطراب و مشکلات روانی شود، که ممکن است بوسیله محدودیتهای سازمانی برای خدمات درمانی تازه وارد ها افزایش یابد.(بوگرا و میناس،2007)

یکی از نتایج جهانی سازی شهرگرایی فزاینده کشورهای کم در آمد است که در آن افراد مجرد به شهرها حرکت می کنند تا از ارتباط خود با اقتصاد جهانی سود برند؛کشورها از اقتصاد در مقیاس محیط شهری استفاده می کنند تا به توسعه کمک کنند.با این حال تاثیر شهرگرائی جهانی بر سلامت روانی کمتر مورد توجه قرار می گیرد. گرچه آن در لیست ریسک فاکتورهای ممکن برای بیماری روانی در کشورهای کم درآمد شامل شده است، اما همچنان مورد ارزیابی عمیق قرار نگرفته است.(پاتل و همکاران،2007). یک روش ممکن که شهر سازی می تواند تحت تأثیر قرار دهد نرخ بیماریهای روانی را این است که تأثیر آن بر ساختار اجتماعی را بررسی کنیم. این مقاله بطور خلاصه رابطه بین محیط شهری و سلامت روانی را قبل از استفاده از مفهوم سرمایه اجتماعی به عنوان راهکار درک برخی از حالتهای اصلی محیط اجتماعی، بررسی می کند. سپس در مورد اثرات ممکن شهرگرایی سریع را بر سرمایه اجتماعی و سلامت روانی را بررسی می کند.

محیط شهری و سلامت روانی:

جهانی سازی با شهرگرایی سریع آن همراه شد. (بانک جهانی،2000:9) در حال حاضر جابجایی تغییرات جمعیتی شدیدی در فرایندی که مردم جهان، از مناطق روستایی به مناطق شهری حرکت می کنند بطور فزاینده ای دیده می شود. در اواسط دهه 1970 کمتر از 40 % جمعیت جهان در مناطق شهری زندگی می کردند در حالیکه در سال 2025 این رقم می تواند به 60 درصد برسد. تغییرات در جمعیت شهری مخصوصاً کشورهای کم درآمد را تحت تأثیر قرار خواهد داد. در آینده پیش بینی شده است که نزدیک 90% از مردم ساکن شهرها در کشورهای در حال توسعه خواهند بود.در سال 1950،41 تا از 100 شهر بزرگ جهان، در کشورهای در حال توسعه بود. در سال 1995 این عدد به 64 افزایش یافت و این نسبت همچنان در حال افزایش است (بانک جهانی،2000:9). شهرگرائی یک نیروی برگشت ناپذیر است که بوسیله جابجایی اقتصاد از کشاورزی به صنعت، تجارت، و خدمات در بسیاری از کشورها اتفاق می افتد.این تغییر اجتماعی چالشهای متعددی را برای دولتها ایجاد می کند. برخی معتقدند که چالش نخست، پذیرا ساختن شهرها برای توسعه اقتصادی، شامل باقی ماندن سطح کافی از سرمایه گذاری در زیر ساختهای اساسی مانند، آب، فاضلاب، جاده ها، تلفن، برق و خانه سازی است (بانک جهانی،2000). اما می توان استدلال نمود که ساختن محیط اجتماعی مناسب مردم ممکن است بسیار مهمتر باشد.

شهرگرایی سریع یک فرایند پویایی است. اما قبل از تلاش برای فهم تأثیر این تغییر در محیط زیست، ما ابتدا نیاز داریم که میان بر بزنیم بسیاری از متون ثابت از ارتباط بین زندگی در شهر و بیماری روانی صحبت می کنند.نسبتهای بالاتری از بیماریهای روانی، در محیط شهری گزارش شده است. تحقیقات از افزایش میزان افسردگی، ناراحتی های روانی، استفاده از مواد مخدر وسوءتغذیه در محیط شهری نسبت به روستایی حکایت می کند (بلازر و همکاران،1987؛ کسلر وهمکاران،1994؛مارسلیس وهمکاران،1998؛روبینز و رجیر،1991؛رومانس کلارسون وهمکاران،1990؛ ون او اس و همکاران،2001،2002). جدید ترین تحقیق بر روی 4.4 میلیون سوئدی انجام شد و نشان داد که میزان شیوع روان پریشی و افسردگی با افزایش تراکم جمعیت بیشتر می شود. با در نظر گرفتن سن، وضعیت تأهل،وضعیت مهاجرت و تحصیلات، آنان که در مناطق پرتراکم جمعیت زندگی می کنند68 تا 77 % بیشتر در خطر روان پریشی و 12 تا 20 % بیشتر در خطر ابتلاء به افسردگی نسبت به آنان که در مناطق کم تراکم جمعیتی زندگی می کنند قرار دارند(ساند کوئیست و همکاران،2004).

کارهای زیادی در مورد رابطه بین محیط شهری و بیماری روانی توسط فاریس و دونام(1939) انجام شده که از جنون ابراز نگرانی می کنند. بطور خلاصه،فاریس و دونام، گزارش دادند که میزان ابتلا بار اول به بیماری اسکیزوفرنی در نواحی خاصی از شهر شیکاگو بالاست. اختلاف معنا داری بین درون شهر و مناطق حاشیه ای (نامنظم) صرف نظر از محرومیت و نژاد وجود داشت. آنها نشان دادند که طبیعت شرایط زندگی در محلهای مشخص،علی الخصوص تجربه انزوای طولانی، باعث به وجود آمدن ناهنجاری رفتاری و روحی شده که منجر به بیماری روانی می شود.

پس از آن، بحث شده است که آیا نرخ بالای بیماری روانی، در نتیجه شهرهاست، یا مردم که در مناطق نا منظم جمع شده باعث توسعه بیماری روانی می شوند یا مردمی که در خارج از شهر جمع شده اند باعث این موضوع هستند (نگاه کنید به بررسی بویلد و مکنزی،2008). این موضوع تا حدودی در مورد کشورهای اسکاندیناوی نیز به اثبات رسید و نشان داد که مطمئناً در مورد جنون، عوامل خطر در شهرها متولد شد. میزان ریسک با افزایش جمعیت شهر افزایش می یابد. علاوه بر این هرچه فرد در جوانی در یک شهر بیشتر زندگی می کند میزان خطر ابتلاء به جنون افزایش می یابد(بویدل و مکنزی،2008).به همین ترتیب یک بررسی بر اسکیزوفرنی توسط کرابندام و وان او آس (2005) گزارش می دهد که یک افزایش 72 درصدی ریسک هنگامی که تمام مطالعات به خوبی انجام گیرد وجود دارد. آنها تخمین زدند که شهر نشینی موجب شیوع 30 درصد اسکیزوفرنی در کشورهای غرب می شود.