امروز جمعه 02 آذر 1403 http://bitcoin.cloob24.com
0

بالبی و تئوری اتولوژیک (رفتارشناسی طبیعی) رشد کودک

جان بالبی John Bowlby در سال 1907 در لندن زاده شد. در رشته پزشکی و روانکاوی تحصیل کرد. در سال 1936 به اختلالات و ناراحتی های کودکانی که در مؤسسات پرورش می یافتند توجه کرد و دریافت کودکانی که در شیرخوارگاه ها و پرورشگاه ها بزرگ می شوند عموماً به برخی مشکلات عاطفی از جمله ناتوانی در برقراری روابط صمیمانه و دیرپا با دیگران دچار می آمدند. به نظر بالبی چنین می رسد که این کودکان قادر به دوست داشتن نیستند زیرا فرصت برقراری یک دلبستگی محکم را با مادر یا مراقب در ابتدای زندگی نداشته اند. بالبی این کودکان را شخصیت های بی عاطفه (Affectionless characters) نامید. علاوه بر این بالبی علائم مشابهی در کودکانی که مدتی در خانه های طبیعی بزرگ شده اما سپس دچار جدائی های طولانی گردیده بودند مشاهده کرد. این کودکان چنان از جدایی تکان خورده بودند که به طور دائم از پیوندهای نزدیک انسانی پرهیز می کردند. چنین مشاهداتی بالبی را متقاعد کرد که نمی توان بدون توجه نزدیک به پیوند مادر و کودک، رشد را فهمید. بالبی برای توضیح چگونگی شکل گیری و اهمیت این پیوند به اتولوژی روی آورد (کرین، 2000).

بالبی نخستین روان تحلیل گری است که الگوئی برای تحول و کنش وری شخصیت (یا نظریه غرایز) پیشنهاد کرده است که از نظریه کشاننده های (Drive) فروید فاصله می گیرد. آن چه به خصوص در آثار بالبی عمدتاً مورد توجه قرار می گیرد دو مفهوم است که وی به صورت خاصی در آثار خود جای می دهد: رفتار غریزی و دلبستگی (منصور، 1381).

بالبی در 1969 نظریه دلبستگی را مطرح کرد. به نظر او روابط اجتماعی طی پاسخ، نیازهای زیست شناختی و رواشناختی مادر و کودک پدید می‌آیند. از نوزاد انسان رفتارهایی سر می‌زند که باعث می شود اطرافیان از او مراقبت کنند و در کنارش بمانند. این رفتارها شامل گریستن، خندیدن و سینه‌خیز رفتن به طرف دیگران می‌شود.

از نظر تکاملی، این الگوها ارزش «انطباقی» دارند زیرا همین رفتارها باعث می‌شوند که از کودکان مراقبت لازم بعمل آید تاز نده بمانند. (بالبی 1969).

بالبی توضیح داد که در هفته‌های اول زندگی نوزاد تقریباً به طور کامل به مادر وابسته است. اما هنوز به مادر دلبسته نشده است. ایجاد دلبستگی تقریباً از 6 ماهگی شروع می‌شود. (1982 Parks & Stevenson – Hinde,) این وابستگی، کم و بیش با رشد کودک، کاهش پیدا می‌کند. در واقع به نقش دلبستگی در ترغیب احساس ایمنی تاکید شده است. وابستگی موجب مستقل شدن کودک می‌گردد و بدین صورت بالبی وابستگی را از دلبستگی متمایز نمود.