جامعه شناسی معرفت
جامعه شناسی معرفت به طور کلی ممکن است به عنوان شاخهای از جامعه شناسی که رابطه بیناندیشه و جامعه را مطالعه میکند، تعریف گردد. شاخه مذکور با شرایط اجتماعی و وجودی معرفت مرتبط است.
علما، در این رشته، به دور ازاین که تنها به تحلیل جامعه شناسی حوزه شناختار (ognitive sphere) آنگونه که اصطلاح فوق به نظر میرسد بدان اشاره دارد، محدود باشند، عملاً خود را با میدان خالص فرآوردههای فکری، یعنی فلسفهها، ایدئولوژیها، آموزههای سیاسی واندیشههای کلامیدرگیر ساختهاند، جامعه شناسی معرفتی در تمام حوزههای مذکور تلاش میکند تاایدههای مورد مطالعهاش را با زمینههای اجتماعی تاریخیای که در آن تولید و پذیرفته شده، ارتباط دهد. اظهاراتی ازاین قبیل: چگونه ساختهای اجتماعی به شیوه کارکردی با مقولههای ازاندیشه و رشتههای جزییای از صور مرتبط است، داستانی طولانی دارد.
در ابتدای قرن هفدهم، فرانسیس بیکن (Francis Bacon) قلمرو کلّیاین شاخه را ترسیم نمود، هنگامیکه او درباره گمانهایی از طبیعت (Impressions of nature) نوشت که هر یک از جنس، سن، سرزمین (region) سلامتی و بیماری، زیبایی و زشتی و نظایر آن یعنی عواملی که ذاتیاند و نه خارجی، ذهن را وادار به پذیرش آن گمانها میکنند. همچنانکه گمانهایی به وسیله بخت و اقبال بیرونی (extern fortune) چون حاکمیت، اشرافیت، ولادت مشکوک (bscure birth) غنا، احتیاج، قضاوت عرفی، خصوصی گری، خوشبختی، بدبختی، بخت ماندگار، شانس ناپیدار، رشد جهش، رشد تدریجی و نظایر آن نیز بر ذهن تحمیل میگردد.
در واقع، این میدانی است که بعدها، جامعه شناسی روشمند معرفتی، آن را به عنوان قلمرو خود اعلام نمود. ممکن است تعدادی از متفکّران اروپایی قرن هفدهم، هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم، در میان پیش کسوتاناین رشته ملاحظه شوند، بسیاری از فلسفههای عصر روشنگری (و مشخصاً کُندرسه) (condorcet) شرایط اجتماعی سابق بر تیپهای مختلف معرفتی را مورد تحقیق قرار دادهاند. قانون سه مرحلهای اگوست کنت (auguste comte) که پیوند نزدیک بین انواع ساختههای اجتماعی و سنخهای معرفتی را بیان میکند ممکن است به خوبی کمک کار جامعه شناسی معرفتی ملاحظه شود معذلک، این حقیقتی است که تحول روشمند جامعه شناسی معرفتی به عنوان گام مستقل و نه نتیجه تبعی انواع دیگر تحقیق، نیروی محرکه اصلی اش را از گرایش موجود دراندیشه جامعه شناسی اروپایی قرن نوزدهم گرفته است. یعنی سنّت مارکس در آلمان و سنت دورکهایمیدر فرانسه. به هر تقدیر، اگر چه هیچ یک از دو گرایش مسلّط مذکور نحلههای فرعی منشعب از آن، در فرضهای اساسی خود مشابه هم نیستند ولی نقطه شروعی بر تئوری سازی (theorizing) در این رشته میباشند.
- لینک منبع
تاریخ: سه شنبه , 24 مرداد 1402 (04:10)
- گزارش تخلف مطلب