امروز پنجشنبه 01 آذر 1403 http://bitcoin.cloob24.com
0

مقوله‌ی رهبری اخلاقی در مطالعات متعددی مفهوم سازی شده است اما تعریف مفهومی ارائه شده توسط براون[1] و همکاران (2005) همچنان مبنایی برای ارجاع محققان است. آنها رهبری اخلاقی را «نمایش رفتارهای مناسب هنجاری از طریق کنش‌های فردی و روابط میان‌فردی و ترویجدادن چنین رفتارهایی به زیردستان از طریق ارتباط دو‌طرفه، تقویت و تصمیم‌گیری» تعریف می‌کنند. در این تعریف بر دو نقش اساسی یک رهبر اخلاقی پرداخته شده است: فرد اخلاقی و مدیر اخلاقی. نقش فرد اخلاقی به ارزش‌ها، نگرش‌ها و باورهای اخلاقی شخص خود رهبر اشاره دارد در حالی‌که نقش مدیر اخلاقی به تمام فعالیت‌هایی اشاره دارد که رهبر برای القا نموندن چنین ارزش‌های اخلاقی در زیرستانش انجام می‌دهد.از سوی دیگر این تعریف براون و همکارانش(2005) پیشنهاد می‌دهد که: 1) رفتارهای رهبران اخلاقی مانند یک الگو برای زیردستان عمل می‌کند زیرا رفتار آنها به عنوان رفتار مناسب از سوی زیردستان پذیرفته می‌شود؛ 2) رهبران اخلاقی، اخلاق را در محیط اجتماعی سازمان خود برجسته می‌کنند؛ 3) رهبران اخلاقی به دنبال این هستند که به طور پیوسته و مستمر مطابق با اخلاق رفتار کنند، بنابراین استانداردهای اخلاقی را در سازمانشان تعیین کرده و به رفتارهای اخلاقی پیروان پاداش داده و برای رفتارهای غیراخلاقی مجازات تعیین می‌نمایند؛ 4) رهبران اخلاقی ابعاد اخلاق را در فرآیندهای تصمیم‌گیری لحاظ کرده و پیامدهای اخلاقی تصمیمهای خود را در نظر می‌گیرند؛ 5) مهم‌تر از همه یک رهبر اخلاقی در تلاش است تا انتخاب‌های منصفانه‌ایی داشته باشد. در نتیجه تعریف فوق رهبری اخلاقی را در میان اشکال مثبت سبک‌های رهبری قرار داده و بر رفتار یک رهبر تمرکز می‌کند و در نتیجه ویژگی‌های فردی و ارزش‌های رهبر را از رفتار واقعی او جدا می‌کند(Minkes et al., 1999).

کوزس و پوسنر[2] (1992) رهبری اخلاقی را از منظر قدرت شفابخشی و انرژی بخشی مؤلفه‌ی عشق با این رویکرد که رهبری یک رابطه متقابل با پیروان است، تعریف کرده‌اند. مأموریت اصلی رهبر اخلاقی خدمت و حمایت از پیروان و جامعه بوده و اشتیاق او برای رهبری از شفقت و مهربانی ناشی می‌شود. این که یک رهبری اخلاقی شروع به جلب توجه زیردستانش می‌کند، حتی در تلاش کردن برای خلاصه نمودن سبک رهبری اخلاقی به عشق نشان داده شده است.

کانونگو و مندونکا[3] (1996) رهبری اخلاقی را در چارچوب هنجارهای اخلاقی سازمانی با توجه به اینکه افراد به چه صورت باید یا نباید در یک سازمان رفتار کنند، تعریف کردند. در واقع رهبری اخلاقی در ارائه جهتی که سازمان را قادر می‌سازد چشم‌انداز بلندمدت و مأموریت‌های خود را مطابق با ارزش‌های اخلاقی انجام دهد و به اهداف اعلام شده بصورت اخلاقی و مشروع دست یابد، بیان می‌شود. بنابراین تعریف آنها شامل حدس و گمان‌هایی در مورد شاخص‌هایی است که تصمیمات اخلاقی و ویژگی‌های فردی-شخصیتی را درنظر می‌گیرد.

بلانچارد و پیل[4] (1996) رهبری اخلاقی را بهعنوان عاملی کلیدی در مدیریت سازمان در محیط بیرونی و در مقایسه با سایر رقبا بصورتی که سلامت اخلاقی سازمان مربوطه به رعایت استانداردهای اخلاقی بستگی دارد، در نظر گرفته‌اند. به گفته آنها رهبر اخلاقی دو مسئولیت اصلی و کلیدی را دارد: 1) اطمینان از اخذ تصمیم‌های اخلاقی. 2) ایجاد یک جو اخلاقی سازنده.

به زعم توماس[5] (2001) یک رهبر اخلاقی فردی است که به اصول اخلاقی رفتاری که برای او امری حیاتی است پایبند باشد؛ لذا برای اینکه یک رهبر، رهبری اخلاقی باشد باید مطابق با استانداردهای اخلاقی رفتار کند. بنابراین اعتقاد راسخ بر این است که رهبری اخلاقی یک فرآیند است که شامل اینکه چه چیزی درست است و چه چیزی نادرست و اینکه چه شیوهی رفتار و الگوسازی برای پیروان مناسب بوده، است.

سیولا[6] (2005) در تعریف رهبر اخلاقی، رهبر را یک رهبر مؤثر تعریف می‌کند؛ او استدلال می‌کند که گاهی فقط این واقعیت وجود دارد که به این خاطر یک شخص اخلاقی و قابل اطمینان در نظر گرفته می‌شود که او را مؤثر می‌کند، در حالی که گاهی وقت‌ها مؤثر بودن یک فرد باعث می‌شود تا آن فرد اخلاقی شود. همچنین یک مشکل اساسی برای معیار رهبری اخلاقی وجود دارد. گاهی اوقات اخلاقی بودن شخص در کوتاه‌مدت معقول به نظر می رسد ولی این امر بطور نسی در بلندمدت ممکن است درست نباشد. احتمال دارد یک رفتار بخصوص از منظر درون سازمانی درست تلقی شود اما در جامعه کاملاً نادرست باشد. گاهی پیش می‌آید که رهبران اهداف و نیات اخلاقی دارند، اما به دلیل بی‌کفایتی و ناشایستگی‌های خودشان نتایج غیراخلاقی رقم می‌زدند.

فریمن و استوارت[7] (2006) بیان می‌کنند که رهبری اخلاقی ساختاری است که مبهم و پیچیده به نظر رسیده و عناصر متنوع و مختلفی را در حوزه‌ی خود در بر می‌گیرد. همچنین اظهار نظر دارند که به جای درک رهبری اخلاقی بعنوان جلوگیری از انجام امور نادرست و غلط، باید آن را بعنوان توانمندسازی زیردستان برای انجام امور درست در نظر بگیریم.

تحقیقات کالشوون[8] و همکاران (2011) درباره‌ی رهبری اخلاقی به تعریف قطعی که توسط آنها منتج شد که رهبران اخلاقی صداقت را ترویج کرده و اعمالی را از خود بروز می‌دهند که نشأت گرفته ارزش‌ها و باورهای آنها است. طبق تعریف چنین مدیرانی استدلال کرده‌اند که اطاعت از قوانین و مقررات سازمان اساس رهبری اخلاقی است. بنابراین رهبران اخلاقی مظاهر فضایل درونی یک سازمان هستند که او را در اتخاذ تصمیمات اخلاقی در موقعیت‌های مختلف به نفع سازمان هدایت می‌کند.

بوبله[9] (2012) رهبری اخلاقی را به‌عنوان فرآیندی تأثیرگذار بر پیروان از طریق ارزش‌های پذیرفته شده، اصول و باورهایی که به طور گسترده با هنجارهای قابل قبول در رفتارهای فردی و سازمانی است، تعریف می‌کند. این تعاریف شامل عنصر اساسی رهبری اخلاقی یعنی ارزش‌ها، اصول و باورهای اخلاقی است.


[1] Brown

[2] Kouzes & Posner

[3] Kanungo & Mendonca

[4] Blanchard & Peale

[5] Thomas

[6] Ciulla

[7] Freeman & Stewart

[8] Kalshoven

[9] Bubble

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه