انسان از دیدگاه ملا صدرا و کیرکگور
در این رساله موضوع انسان و ابعاد وجودی او، از دیدگاه صدرالمتألهین و کرکگور مورد بررسی قرار گرفته است، ابتدا مبانی انسان شناسی دو متفکر بیان شده و سپس نتایج حاصله از آن ارزیابی گردیده است. انسان شناسی صدرا مبتنی بر دیدگاه های چهارگانه علمی، فلسفی، عرفانی و دینی در حکمت متعالیه است. تعاطی این چهار دیدگاه در مباحث متعددی، نظریات جدیدی را پدید آورده است. نمونه روشن آن، ترکیب و تلفیق مبانی چهارگانه در مباحث علت و معلول، وحدت وجود و انسان کامل است، اساس نظریه صدرا در مورد انسان، در این سه مبحث به خوبی بیان گردیده و کاملاً از نظر مبانی حکمت متعالیه در باب انسان، مباحثی ابتکاری است. از نظر صدرا شناخت انسان همانند شناخت پدیده های موجود این جهان هم ممکن است و هم ضروری و از راه های مختلف می توان به آن دست یافت و از راه علم حصولی و علم حضوری می توان انسان را شناخت، شناخت انسان از نظر صدرا تک بعدی و از یک زاویه نیست، بلکه شناخت او ابعاد مختلفی را شامل می شود، از جمله: شناخت بعد مادی و جسمانی، بعد نفسانی و بعد عقلی انسان که سه ساحت وجودی انسان را تشکیل می دهند، ساحت نفسانی پس از ساحت عقلی مهمترین ساحت وجودی انسان است که خود دارای سه عرصه علم و ادراک، تمایلات و افعال می باشد، صدرا اختیار و آزادی انسان را می پذیرد و همزمان بر حاکمیت مشیت و تقدیر و قضا و قدر الهی بر جهان، انسان و افعال انسان تأکید می کند ونهایتاً انسان را مجبور بر اختیار می داند، صدرا به حقوق اجتماعی انسان نیز توجه داشته و مباحثی چون لزوم اجتماع و قانون، آزادی های انسان و مفهوم سیاست و دیانت را مطرح ساخته است، در کنار مباحث نظری انسان شناسی، صدرا مبانی عملی برای انسان شناسی مطرح کرده که نشان از اهمیت آن در شناخت انسان دارد راه های وصول به کمال، عوامل و موانع آنها را خاطر نشان کرده است. صدرا علیرغم داشتن اندیشه ها و تمایلات عرفانی قوی، عقل و فلسفه را بسیار تکریم کرده و از موضع آن دفاع کرده است و به هیچ وجه حاضر به پذیرش امر خلاف عقل نیست، حتی در حوزه عرفان نیز این امر را رد می کند، صدرا در تبیین و تحکیم مبانی دینی از جمله ایمان، از عقل و فلسفه کمک می گیرد و هرگونه محال و تناقضی را به شدت رد می کند و پذیرش اصل امتناع تناقض را اساس همه معرفت ها و معلومات بشری می داند. بحث اساسی صدرا در مورد انسان به مبحث نفس و متعلقات آن و نظریه انسان کامل باز می گردد، بیشترین مباحث انسان شناسی صدرا در این دو بخش مطرح شده است. صدرا صورت کامل انسان را به نفس انسان می داند، نفس اصل هویت و ذات و مجمع ماهیت وحقیقت اوست، نفس به تدریج اعضای جسمانی خود را به اعضای روحانی تبدیل می کند، تا جائی که به صورت عقل بسیط درآید، نفس حقیقت ثابتی است که به صورت های مختلفی در می آید. و در نظریه انسان کامل، صدرا با کمک استدلال و شهود به صورتی ماهرانه به تطبیق جهان عینی با جهان نفس پرداخته و به یاری دو اصل حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول شرائط این تطبیق را بیان کرده است، به نظر صدرا هر چیزی دارای اصل و حقیقتی و ظاهر و باطنی است، هر چه در عالم عینی است نمونه ای در باطن و درون انسان دارد، انسان در مراتب نهایی سلوک معنوی با مراتب هستی متحد می گردد و این اتحاد سبب تحقق آن مرتبه در درون او می شود و نهایی سلوک معنوی با مراتب هستی متحد می گردد و این اتحاد سبب تحقق آن مرتبه در درون او می شود و نهایتاً انکشاف آن مرتبه برای وی حاصل خواهد شد و نتیجه آن خودشناسی و شناخت حقیقت مطلق است. انسان کامل تمام عوامل هستی را سیر کرده، با آنها متحد شده، به مرتبه فنا رسیده، آگاه به همه مراتب هستی شده، از قدرت برخوردار گردیده و بر همه موجودات محیط شده است، بدون فرض او عالم وجود تعین و تشخیص نخواهد داشت. کرکگور، بنیان گذار مکتی است که تمام یا بیشتر مباحث آن مربوط به انسان و موضوعات انسانی است و بیشترین تأثیر را برمکاتب و اندیشه های دینی قرن بیستم داشته است. کرکگور انسان شناسی خود را بر اصول زیر مبتنی ساخته است: رد تفکر آفاقی و فلسفی بویژه فلسفه هگلی، تأیید و اثبات تفکر انفسی، تبیین نظریه شناسایی، بررسی مقولات وجود که عبارتند از: مقوله فرد، صیرورت، انتخاب، حضور در پیشگاه خداوند. گناه، ناامیدی، دلهره، طرد و رد عقل گرایی، تفاوت میان مسیحی بودن و مسیحی شدن، ایمان وتاریخ انسان. کانون اصلی اندیشه انسان شناسانه کرکگور در دو نظریه اثبات ارزش و اهمیت تفکر انفسی و ایمان است. کرکگور ابتدا آفات تفکر آفاقی را که شامل فراموش شدن خود، پدید آمدن تمایز میان سوژه و ابژه، زندگی نکردن با مفاهیم، اصالت علم و نتیجه است بیان می کند و سپس به اثبات تفکر انفسی و ارزش و اعتبار آن بویژه در حوزه مسائل دینی می پردازد. کرکگور، مسیحیت را روح سیر باطنی و انفسی بودن می داند و انفسی بودن در اصل شورمندی است و منتهای مراتبش دلنگرانی بی حد و حصر شخصی و شورمندانه در باب سعادت ابدی است. کرکگور مدافع اصالت ایمان است، به نظر او ایمان و متعلقات آن اموری متناقض و محال می باشند و فرد پس از طی مراحل ابتدایی شخصیت، با ورود به مرحله دینی می تواند با تصمیم و انتخاب و با پذیرش و باور محال به ایمان روی آورد و این امر نیازمند جهش به درون محال است که از روز انتخاب و تصمیم فرد باز بسته است و از سویی به عنایت خداوند، لذا ایمان فرایندی است که از سویی به عزم و تصمیم برای امری مبهم و نامعین است و نیازمند شجاعت و عشق است، ایمان آمیخته با عشق واعتماد است، ایمان یک وضعیت راکد وساکن نیست، یک انتخاب مداوم و مستمر است و فرد وجودی دائماً در مخاطره ایمان است. انسان در مرحله ایمان به بالاترین مرحله کمال و رشد خود می رسد، چه اینکه در این مرحله در لحظه ای که بسیار مهم و تعیین کننده است با مطلق مواجهه می شود و این امر سبب انکشاف خودی خود و شناخت مطلق است. به هر حال انسان شناسی صدرا و کرکگور دو دیدگاه در انسان شناسی است که در برخی اصول با یکدیگر متفاوت و حتی متناقض است و در برخی مواضع به هم نزدیک می شود، اما به هر حال دو دیدگاه است باید هر کدام را در بستر اصول و مبانی و خاستگاه های خود مورد بررسی قرار داد و خارج از آن مبانی، شاید قابل فهم و تبیین نباشد.
- لینک منبع
تاریخ: دوشنبه , 09 مرداد 1402 (07:29)
- گزارش تخلف مطلب