شلایر ماخر و طبیعت گرایی دینی
انتظار بشر از دین از دیدگاه متفکران غربی
در شماره قبل به نقد و بررسی نظریه جامعه شناختی دینی امیل دورکیم و نظریات مارکس در مسئله انتظار بشر از دین پرداختیم.
فردریک شلایر ماخر و نقد آن
شلایر ماخر در مسئله انتظار بشر از دین، از زاویه جدیدی وارد شد و با نفی الهیات عقلی و تبیین تجربه دینی، به نیازهای درونی انسان به دین تاکید ورزید. وی در کتاب «درباره دین» که مهمترین اثر دین شناسی او است اصول الهیات آزاد اندیش خود را چنین شرح میدهد: 1- اعتقاد به تجربه دینی بهصورت گوهر دین؛ 2- نفی الهیات عقلی؛ 3- پذیرش تفاسیر جدید از متون مقدس بر اساس گوناگونیهای علوم طبیعی و تاریخی و فرهنگی؛ 4- پذیرش دیدگاه طبیعت گرایانه، در مقابل دیدگاه مافوق طبیعی، درباره دین.
از نظر او تنفر از دین بدان جهت است که آن را ترس از موجود سرمدی و تکیه بر جهان دیگر میدانند؛ حال آنکه دین را باید در احساسها و روحیاتی جست که در همه گفتارها و کردارهای نجیبانه انسانهای مُلهَم به الهام الهی یافت میشود. وی تفکیک بین طبیعت و جهان مافوق طبیعت را غیر دینی معرفی میکند.
به گمان او، وحدت موضوع و متعلق در دین، مابعد الطبیعه و اخلاق، سبب بروز ناهنجاریهای بسیاری ازجمله تجاوز اخلاق و مابعد الطبیعه به دین و پنهان شدن عناصر دینی در این دو رشته شده است.
گوهر دین به گمان او، نه همچون مابعد الطبیعه، فکر و تبیین عالم است و نه همچون اخلاق، عمل و پیشرفت و کمال جهان با انتخاب آزادانه انسان به شمار میرود؛ بلکه گوهر دین، شهود و احساس است. خواسته دین، این است که به سرشت و قلمرو دین، از تفکر نظری و روش علمی دور میماند. شهود جهان، برترین و عامترین تنسیق دین است. بدین ترتیب، دین عبارت است از اینکه بپذیریم هر امر شخصی، بخشی از کل عالم و هر پدیده کرانمند، نمودی از بیکران است و اینکه پدیدههای جهان را فعل یک خدا بدانیم. شهود همواره شخصی و بیواسطه است و هرکسی که دین دارد، باید آگاه باشد که دین او فقط بخشی از کل است و دیدگاههای دیگری وجود دارد که به اندازه دیدگاه او متدینانه است. بر این اساس، چهره خشن دین به چهرهای با تسامح و جذّاب تبدیل میشود. احساسهای دینی باید همچون موسیقی مقدسی، هر عمل انسانی را همراهی کنند. ما هر چیزی را باید همراه دین نه به خاطر دین انجام دهیم. (1)
از نظر شلایر ماخر، خدا چیزی جز گونهای خاص از شهود جهان نمیتواند باشد و بقیه شهودهای دینی از آن و از یکدیگر مستقل هستند. وی این عقیده را که دین بدون خدا محقق نمیشود، نادرست میداند و تعریف خدا به نبوغ انسانیت را که از سوی انسان شناسی رومانتیکها مطرح شده، نمیپذیرد؛ زیرا انسان همه چیز نیست؛ بلکه جزئی از جهان است؛ درحالی که خدا، روح جهان است که با آزادی و آگاهی، جهان را اداره میکند. وی دین را از این تلقّی، از خدا نیز بینیاز میداند و تصریح میکند که دینِ بدون خدا از دین دارای خدا نیز بهتر است. شلایر ماخر به ضرورت و اجتناب ناپذیری فراوانی ادیان قائل است، زیرا هیچکس به تنهایی نمیتواند درارای کل دین باشد؛ چون انسان، متناهی و دین، نامتناهی است؛ پس دین با تجلیات گوناگونش به طور نسبی بین همه انسانها تقسیم میشود.
پی نوشت:
1- «انتظارات بشر از دین»، خسروپناه، عبدالحسین، 1382، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
- لینک منبع
تاریخ: پنجشنبه , 05 مرداد 1402 (11:44)
- گزارش تخلف مطلب
نوشته تآمل برانگیزی است...!
"... این عقیده را که دین بدون خدا محقق نمی شود، نادرست می داند و تعریف خدا به نبوغ انسانیت را که از سوی انسان شناسی رومانتیک ها مطرح شده، نمی پذیرد؛ زیرا انسان همه چیز نیست؛ بلکه جزئی از جهان است؛ درحالی که خدا، روح جهان است که با آزادی و آگاهی، جهان را اداره می کند..."
خدای تعالی عالم هستی را در نهایت خوبی و زیبایی و بی نقص آفرید و به انسان عقل و شعور و به دنبالش اراده و اختیار بخشید تا خود چگونه بودن را انتخاب نماید. هیچ گونه نازیبایی و نادرستی در هر بُعدی از انسان سرزند از خدا نیست خداوند زیبائی مطلق است.
به اعتقاد من دین فقط برای تفاوت بین پیامبران است
وگرنه هر پیامبری که اومده
و هر دینی که بوجود اومده همه برای شناخت خداست
نه تفاوتی در خدای ادیان است
و نه تفاوتی در کتاب انبیاء است!
موقعیت مکانی و زبان و موقعیت زمانی پیامبران با هم فرق می کنه
وگرنه همه اومدن و یک خدا را تبلیغ کرده اند