امروز پنجشنبه 01 آذر 1403 http://bitcoin.cloob24.com
0

محدودیت های رشد رفتار از نظر تکامل

رشد رفتار در جانداران در چهار چوب تکامل آنها محدود می گردد. سگها هرگز قدرت ذهنی و هوشی انسان را بدست نمی آورند و درمقابل آدمی نیز نمی تواند قوت گوریل یا توانایی پرواز پرنده ای را کسب کند. علیرغم این مطلب گاهی پرسش می شود تا چه حدودی یک حیوان (مثلا یک پریمات) می تواند خصوصیات بشر را ظاهر سازد مشروط بر اینکه در شرایطی مانند بشر زندگی نماید. تقلید خوی حیوانات در کودکان آدمی دیده شده ولی تا چه حدود صفات آدمیان در حیوانات بالاتر نمایان می گرددموضوعی است که قرنها مورد توجه بوده است و اخیرا با روش علمی تا حدودی به آن پاسخ داده اند. در زیر چند مثال جالب ذکر می کنیم.

در سال 1931 دانشمند روانشناس کلاگ و همسرش در دانشگاه ایندیانا نوزاد شامپانزه ای را انتخاب کرده آنرا گوآ نام نهاده و مانند پسر خودشان دونالد برای مدت نه ماه پروش دادند. تفاوت این تجربه با سایر تجربیاتی که در مورد انسان نمودن رفتار حیوانات بخصوص میمونها انجام گرفتند از این بابت بود که کلاگ و همسرش تا سر حد امکان کوشش نمودند تا گوآ عینا در شرایط یکسانی مانند دونالد قرار گیرد. برای این منظور البسه انسانی به شامپانزه کوچک پوشانیده باو تعلیم دادند تا احتیاجات دفعی خودش را انجام داده و با قاشق غذا بخورد. ضمنا از نظر عاطفی نیز عینا رفتار مشابهی با او می نمودند که با طفل خودشان ظاهر می کردند.

از همان ابتدا دونالد و گوآ نسبت بهم علاقمندی نشان می دادند و همبستگی های زیاد بیکدیگر پیدا نمودند. در رفتار هیچکدام علامت ترس نسبت بهم ملاحظه نمی شد. ضمنا گوآ علاقمندی شدیدی به کلاگ و همسرش نشان می داد و رفتارش از این بابت شباهت زیادی برفتار کودکان آدمی نسبت بوالدین خودش داشت.

در طی نه ماه زمان آزمایش محققین فوق یک سلسله مطالعات تطبیقی درباره رفار دو نوزاد انجام دادند. شباهت رفتاری میان آن دو بسیار بود. هر دو علاقمندی زیاد بکتب مصور و نقاشی کردن با مداد نشان می دادند. هر دو یکنوع واکنش تاخیری ظاهر ساختند بدین معنی که خانم یا اقای کلاگ شیئی را پنهان می نمودند و سپس گوآ یا دونالد بجستجو می پرداختند. از برخی جهات نیز بین آن دو تفاوت های قابل ملاحظه ای مشهود بود. مثلا در مورد فعالیت های بدنی که احتیاج برشد جسمانی می بود گوآ برتر از دونالد بود.

زمانیکه دونالد با احتیاط قدم بقدم از نردبان بالا می رفت گوآ بسرعت پله ها را پیموده پیچ و تاب می خورد. پیش از آنکه دونالد قادر باشد گوآ توانست در را گشوده چراغ را روشن و خاموش سازد ضمنا بهتر از دونالد از قاشق استفاده می نمود و لیوان را برای آب خوردن بکار می برد. در مقابل دونالد از نظر داد و ستد اجتماعی و استفاده از قدرت عقلانی در حل مسائل برتر بود و می توانست بهتر از گوآ اشیاء کوچک را در دست گیرد. این برتری از آنجهت بود که دست گوآ (یا هر شامپانزه دیگری) توانائی در دست گرفتن اشیاء کوچک را ندارد و در مقابل از دهان خودش استفاده می کند.

پس از انقضا مدت نه ماه گوآ از نظر قدرت عقلانی بسرعت از دو نالد عقب افتاد و هرگز قادر بیادگیری رفتارهائیکه بر اساس پدیده هوش و قوای ذهنی قرار دارند نبود. بدین ترتیب محدودیت رشد رفتار از نظر تکامل کامل مشهود گردید.

در سالهای اخیر دکتر هیز و همسرش (1951) نیز بچه شامپانزه ایرا در منزل خودشان پرورش دادند. این محققین نیز کم و بیش مشاهدات دکتر کلاگ و خانمش را نقل می کنند و یک مطلب بسیار مهم نیز علاوه می نمایند بدین قرار که شامپانزه آنها و یکی شکل (18 و 19) توانست چند کلمه نیز ادا نماید که شباهت به کلام زبان انگلیسی داشتند.

نتیجه این آزمایش نیز نشان می دهد افراد یک گونه خاص جانداران بیشتر خصوصیات رفتاری خود را حتی تحت بهترین شرایط حفظ و نگهداری می کنند. در عین حال نباید از نظر دور داشت تعلیمات مخصوص به رشد برخی از الگوهای رفتاری کمک می نماید در حالیکه اگر موجود در شرایط معمولی و متعارفی محیط خودش نگهداری شود هرگز این رفتارها ظاهر نخواهند شد.

شرایط عمومی رشد و نمود

رشد و نمو ممکن است شامل رشد جسمانی و یا ایجاد تغییراتی در ساختمان یا وظیفه اندام ها و یا هر دو گردد. در اینمورد توارث و محیط بطوریکه اشاره نمودیم هر دو نقش اساسی را در تعیین میزان و مقدار کیفی و کمی رشد ایفا می نمایند. برخی دیگر از شرایط عمومی موثر در رشد و نمو بشرح زیر می باشند:

1_ تغذیه: بدیهی است یاخته های بدن کلیه موجودات برای رشد محتاج به تغذیه هستند. موجودات تک یاخته ای بمحض تقسیم و جدا شدن از موجود ایجاد کننده خود قادر به تغذیه بوده و می توانند در محیط خود بجستجوی غذا بپردازند. موجودات پر یاخته ای زندگی و حیات خود را با مقدار غذایی که در تخم لقاح یافته وجود دارد آغاز می کنند. در حیوانات تخم گذار هسته یاخته ها با مقدار کافی مواد قابل تغذیه احاطه گردیده و می تواند آنرا در مراحل رشد جنینی کمک کند. در پستانداران جنین از مادر تغذیه می کند و شرایط طبیعی قبل از تولد بوسیله مادر فراهم می گردد. پس از تولد موجود باید غذا را خودش هضم کند بنابر این بدون غذا و یا عدم دسترسی به آن موجود از میان می برود. ممکن است غذا بمقدار فراوان در دسترس ارگانیزم باشد ولی آنچه را از نظر رشد و تقویت لازم دارد در آن نباید. تحت این شرایط نیز قدرت ساختمانی موجود امکان رشد کامل نخواهد داشت.

2_ فعالیت غدد درونی، هورمونهای مترشحه از غدد داخلی (آندوکربن) بسیاریاز عوامل رشد را تنظیم می کنند. بطور کلی هورمون ها موادی هستند که مستقیما بداخل جریان خون وارد شده و روی تقسیم مواد شیمیائی خود در بافت های مختلف اثر می گذارند. اختلالات در عدم توازن هورمونی سبب ایجاد عدم تعادل در رشد رفتار خواهد شد. اکنون باختصار بشرح برخی از هورمونهای مهم می پردازیم و بحث کلی را بفصل انگیزه ها موکول می نمائیم.

الف) فیون، هورمون رشد مترشحه از بخش قدامی هیپوفیز است که اثر مستقیم روی اندازه و جثه مخصوصا استخوان بندی دارد. کمبود ترشح این هورمون سبب کوتاه قدی و عدم رشد استخوانها و اعضاء تناسلی می گردد. کثرت ترشح آن نمو بیش از حدود استخوانها، فکین و استخوان گونه را ایجاد می کند. چنانچه ازدیاد ترشح بعد از بلوغ باشد کیفیت اکرومگالی بوجود می آید که در آن فکین رشد زیاد خواهند داشت.

ب) تیروکسین، این هورمون وسیله غده تیروئید ترشح می شود و روی میزان سوخت وس از بدن بواسطه اکسیداسیون مواد داخل یاخته ها اثر می گذارد. کمبود آن باعث توقف یا کمی رشد و کوتاهی قامت و کثرت ترشح سبب ظهور بلوغ زودرس می گردد.

ج) هورمونهای غدد تناسی، استروژن (هورمون زنانگی) و آندروژن (هورمون مردانگی) که از غدد تناسلی ترشح می شوند صفات ثانویه جنسی را بوجود می آورند. تغییرات دیگری مانند تولید تخمک و اسپرم و وضع خاص رحم هنگام بارداری بواسطه تاثیر این هورمونهاست.

د) سایر هورمونها، از میان سایر هورمونها باید از هورمونهای پاراتورمون (عده پارانیروئید)، آدرنالین (غده فوق کلیوی)، کورتین (غده فوق کلیوی) _ کورتین (غده فوق کلیوی) و پیتوئتین (غده هیپوفیز) نام ببریم. در بخش انگیزه ها و هیجانات بتفصیل به این هورمونها و انواع دیگر اشاره نموده اثرات آنها را شرح خواهیم داد.

رشد و تکامل قبل از تولد

بطوریکه که قبلا اشاره نمودیم رشد و نمو جنین انسان در رحم انجام می گیرد و تمام مراحل را باستثناء زمان کوتاهی که تخم بارور شده درلوله تخمدان بسوی رحم میاید در رحم میگذراند. جنین بوسیله جفت با مادر ارتباط می یابد.اکسیژن و مواد غذائی از راه حفت از مادر به جنین منتقل می شود ودر مقابل گاز کربنیک و مواد زائد از کودک بمادر نقل می گردد.مع الوصف جریان خون و دستگاه مادر و جنین مستقل از یکدیگرند.بنابراین تنها ارتباط مادر با جنین از راه جفت انجام خواهد گرفت.

قبل از تولد چند مرحله رشد شناخته شده اند که عبارتنداز:

مرحله تخمی

این مرحله شامل دو هفته اول بعد از لقاح تخم است. در این مرحله همانطوریکه قبلا ذکر نمودیم تخم تقسیمات متعددی می باید و ضمنا از لوله تخمدان بداخل رحم انتقال یافته در جدار رحم مستقر می گردد.

مرحله رویانی

این مرحله شامل پنج هفته بعدی نمو جنین می شود که طی آن نمو بصورت تقسیمات یاخته ای و رشد آنها خواهد بود. در ضمن تمایز ساختمانی و فعالیت نیز آغاز می گردد. در انتهای هفته پنجم ضربان یاخته هائی که بعدا تشکیل قلب جنین را می دهند شروع می شود.

مرحله جنینی

این مرحله شامل ماه سوم تا نهم زندگی جنینی است. در طی آن رشد و نمود کلی ادامه دارد. تمایز یاخته ها مشخص تر می شوند و رشد جسمی با سرعت انجام می گیرد.در این مرحله قلب و مغز سریعتر رشد را دارند و بهمین سبب است که سر نوزاد تقریبا دو سوم اندازه تکمیل یافته سنین بزرگی او می باشد.

حرکت

برخی ازمحققین گزارش می دهند تحریک جنین هشت هفته پس از باروری مادر باعث حرکت و بدن او می شود. در حدود هفته دوازدهم تحریک بدنی سبب پاسخهای مخصوص و مشخصی می گردد. مثلا تحریک کف دست منجر به بسته شدن مختصر انگشتان خواهد شد. بازتاب های دیگری که ثابت شده تا حدودی در مرحله جنینی آغاز می شوند عبارتند از مکیدن و باز و بستن پلک های چشم.ضمنا جابجا شدن مادر روی گوش درونی کودک اثر گذارده باعث جنبش جنین می گردد.

تکامل و رشد پس از تولد

مطالعه رشد و تکامل نوزاد آدمی پس از تولد بواسطه سهولت و آسانی در مشاهده بمراتب بیشتر از مطالعات دوران جنینی می باشد. این تحقیقات منحصر بدوران کودکی و طفولیت نمی شوند بلکه تا سنین بلوغ نیز ادامه دارند.

رشد جسمانی

رشد جسمانی از بدو تولد تا بلوغ یکنواخت نیست.بعضی از اعضاء در ابتدا رشد بیشتری سپس تدریجا از سرعت رشد کاسته می شوند در مقابل برخی دیگر رشد کمتری در آغاز زندگی داشته ولی در سالهای بعد رشد آنها سریع می گردد.مهمترین اعضاء خارجی بدن که این تغییرات نسبی را بیش از سایر اندامها نشان می دهند سر دستها و پاها می باشند. اعضاء داخلی نیز حتی ممکن است بیشتر از اعضاء خارجی تغییرات نسبی و رشد پیدا کنند.

رشد عمومی

علیرغم تفاوت هائیکه در شکل ظاهری بدن در اثر سرعت متفاوت رشد سر و گردن و دست و پا ملاحظه می شود جنبه های کلی و عمومی رشد بدنی بصورت الگوی زیر است:

1_رشد سریع جسمانی تا حدود چهار سالگی

2_رشد نسبتا کند تا حدود 12 سالگی

3- رشد سریع تا حدود 18 سالگی

4-رشد بسیار کند تا زمان بلوغ کامل

الگوی فوق شامل موارد زیر است: 1)استخوان بندی کلی 2) ساختمان عضلانی 3) حجم کلی خون 4) دستگاههای تنفس و هاضمه.

باید توجه به اختلافات فردی نمود. شاتل ورث نشان داده است حداکثر میزان رشد برای یک فرد ممکنست در هر سنی از زندگی اورخ دهد. دختران معمولا از پسران همسال خود رشد بیشتری می کنند گرچه اندازه واقعی جسمی آنان کوچکتر از پسران است. در موقع بلوغ چون دختران زودرس ترند بطور موقتی از لحاظ بدنی نیز در پسران برتری خواهند داشت.

رشد سایر دستگاه ها _ اسکامون علاوه بر رشد عمومی سه نوع دیگر رشد ر ا شرح می دهند که عبارتند از 1) نوع عصبی 2) نوع لنفی و 3)نوع تناسلی.

نوع عصبی

مغز و بخش های آن _ نخاع شوکی _ دستگاه بینائی و اندازه های سر در طی شش سال اول زندگی رشد سریع دارند آنگاه در دو تا سه سال بعد رشد بطئی تر و پس از آن در بقیه سالهای زندگی رشدی نخواهند داشت.

ضمن رشد دستگاه عصبی پوشش های عصبی مانند غشاء مییلین (غشاء خارجی عصبی) نیز تکمیل می گردند.

نوع لنفی

دستگاه لنف تا حدود دوازده سالگی بسرعت رشد نموده پس از آن متوقف می گردد.گاه نیز بخش هائی از دستگاه لنف بتدریج فرسایش می یابند.

نوع تناسلی

دستگاه تناسلی وغدد آن در طی دو سال اول زندگی رشد کمی داشته و تا حدود دوازه سالگی تغییرات چندانی نمی کنند پس از آن در طول دو یا سه سال بعدی رشد این دستگاه بسیار سریع است.علاوه بر این صفات ثانویه جنسی مانند موی زهار موی صورت در مرده و رشد پستانها در زنها و همچنین تغییر صدا و کلام ملاحظه می گردند. هیچیک از تفاوت های فردی مربوط برشد دستگاه های مختلف بدن مشخص تر از رشد دستگاه تناسلی نیستند.آغاز بلوغ امکان دارد خیلی زود یعنی در حوالی هشت یا نه سالگی رخ دهد. و یا ممکن است تا حدود بیست سالگی نیز بتاخیر افتد.

حساسیت و بازتاب ها

تحریکات بصورت صوت _ نور سفید و یا رنگی _ بو _ محلول شکر یا نمک یا کنین و نظائر آنها _ لمس کردن یا فشار دادن _ یا نوک سوزن تماس گرفتن و آب در درجات حرارت متفاوت جملگی باعث تشدید فعالیت نوزاد می گردند.بنابراین نوزاد قادر بدرک تمام احساسات می باشد ولی برای ظاهر نمودن پاسخ محتاج به محرک شدیدتری خواهد بود.

واکنش های قابل مشاهده به محرک ها بین نوزادان جنبه کلی ندارد.آنچه در فوق ذکر شد مبتنی بر این حقیقت است که نوزادان تحریک شده حدود فعالیت وسیعتری از نوزادان تحریک نشده نشان می دهند.

هنگام تولد اغلب پاسخ های نوزاد جنبه کلی دارند.بعبارت دیگر اندامهای مختلف در فعالیت های او شرکت می کنند ولی بخش اعظم پاسخ ها (خواه عمومی خواه خصوصی) به ناحیه تحریک شده نزدیکتر می باشند.

بازتاب های کودک در چند روز اول تولدش بخصوص آنهائیکه با تغذیه ارتباط دارند بسرعت رشد می کنند.بازتاب های تغذیه تنها پاسخ نمی باشد بلکه جهت سر _انعکاسات لبها و عمل بلع را نیز شامل می شوند.

بازتاب های دفعی (ادرار کردن و دفع مدفوع) هر دو بسیار زود بوجود می آیند بسیاری از کودکان بازتاب محکم گرفتن و چنگ زدن را نشان می دهند و گاه می توانند میله ای را چنان محکم نگاهدارند که بوسیله آن تعادل بدن خود را حفظ نمایند.

این بازتاب معمولا در نیمسال اول زندگی کودک ازمیان می رود. انعکاس دیگری که مخصوص کف پاست و در کودک ملاحظه می گردد آنست که با تحریک کف پای او انگشتان حرکت می کنند. کلیه باز تاب های ابتدایی فوق و مشابه آنها همراه با فعالیت های پراکنده بسیاری مشاهده می شوند ولی بتدریج از پراکندگی آنها کاسته شده و بر تکامل باز تاب ها نیز افزوده می گردد.

حرکت

رشد و تکامل حرکت متکی بر رشد ساختمانهای متعدد بدن می باشد. برای این منظور باید ستون فقرات راست شود_ استخوانها و ماهیچه ها بقدر کفایت قوی شوند تا بتوانند وزن طفل را تحمل کنند_ اعصاب حسی و حرکتی رشد کافی کنند و مراکز فوقانی مغز (بخش حرکتی _ حسی) نیز تکامل لازم را کسب نمایند زیرا حرکتی جنبه ارادی دارند. همراه با رشد و تکامل یک سلسله فعالیت هائیکه منجر به راه رفتن و دویدن می شوند مشاهده می گردند. مدت زمان لازم برای تکمیل این فعالیت ها در اطفال مختلف است ولی سلسله مراتب کم و بیش بطور یکسان انجام می گیرند. مهمترین این مراحل بشرح زیرند:

(شرلی _ 1931)

حدود یکماهگی _ بالا نگاهداشتن چانه

حدود دو ماهگی_ بالا نگاهداشتن سینه

حدود چهارماهگی _ با نگهداری وکمک می نشیند

حدود هفت ماهگی _ بتنهائی مینشیند

حدود هشت ماهگی _ با کمک می ایستد

حدود نه ماهگی _ با گرفتن میز و صندلی می ایستد

حدود ده ماهگی _ چهار دست و پا راه می رود

حدود یازده ماهگی _ با کمک گرفتن از دیگران راه می رود

حدود دوازده ماهگی _ خودش را باکمک میز و صندلی بلند می کند

حدود سیزده ماهگی _ از پله ها با دست و پا بالا می رود

حدود چهارده ماهگی _ بتنهایی می ایستد

حدود پانزده ماهگی _ بتنهایی راه میرود.

مثال دیگری در مورد قدرت شست در برابر انگشتان می زنیم که آن نیز پس از گذراندن سلسله مراتب خاصی ظاهر می گردد. بطوریکه می دانیم یکی از مزیت های بشر نسبت به سایر حیوانات آنست که می تواند شست خود را در برابر یکایک انگشتان بسهولت حرکت دهد. این توانایی هنگام تولد وجود ندارد و در اطفال حدود انتهای سال اول ظاهر می شود. ظهور آن تدریجی و بشرح زیر است: (گزل -1925)

در طول اولین ماههای طفولیت هیچگونه کوشش ارادی برای گرفتن اشیاء ملاحظه نمی شود. تحریک کف دست باعث بستن انگشتان می گردد که ضمنا بازتابی برای محکم گرفتن و چنگ زدن بشمار می آید. این بازتاب بتدریج در طی شش ماه اول زندگی ناپدید می شود. در حدود پنج یا شش ماهگی در دو دست کودک بطرف شیئی که درمقابلش گذارده شده حرکت می کند و در نتیجه تماس دست با شیئی مزبور آنرا در دست خود نگاه می دارد. بعدا فقط از یک دست استفاده می کند و از همین روی علاقمندی و تمایل برای بکار بردن دست راست یا چپ آغاز می گردد. بتدریج قرار دادن شیئی نزدیک به شست و انگشت سبابه مشاهده می شود و رفتار اصلی در بر گرفتن شیئی مورد نظر می باشد. بالاخره مقابله مستقیم شست و انگشت سبابه بوضعیت خاص (نشگان) گرفتن ظاهر خواهد شد.

کیفیت رشد و پختگی

واژه یا رسیدگی به تغییرات جسمانی خاصی اطلاق می گردد که در آن عامل اصلی و اساس گذشت زمان باشد. تصور می کنند پختگی بدون ارتباط با تجربه و یادگیری و عوامل محیطی بوجود می آید و به ممارست و تمرین بستگی ندارد.

بدیهی است یک الگوی خاص رفتاری صرفا بواسطه رسیدگی دستگاه های بدن ظاهر نشده بلکه تا حدودی نیز بر اصول یادگیری مبتنی است و شرایط محیطی نیز بدون اثر نخواهند بود. مع الوصف پختگی بیش از هر چیز دیگر تابع گذشت زمان و معلول سن مشخصی می باشد. بطوریکه ملاحظه کردیم رشد و نمو بصورت کم و بیش منظم در جهت مشخصی پیشرفت می کند و در اثر پختگی دستگاههای مختلف تغییراتی در رفتار موجود مشاهده می گردد این تغییرات ابتدا در جهت سر بطرف اندام های پائین بدن و یا از میان بدن بسمت اندام های جانبی است. ضمنا حرکات از جنبه عمومی و کلی که چندین دستگاه را در بر می گیرند بصورت اختصاصی و مشخص که بخش های خاصی را شامل می گردند تبدیل می شوند.

همانطور که میزان رشد و نمو در سنین مختلف متفاوت است درجه پختگی نیز در طول عمر یکسان نخواهد بود بلکه گاهی سریع و زمانی بطئی می باشد.

پختگی و آمادگی

رفتاری که برای آن فرد از نظر پختگی (آمادگی) دارد بطور آشکار و روشن ظاهر می شود مشروط بر اینکه محرک نیز موافق باشد. اگر آمادگی نباشد یعنی فرد از نظر پختگی بمرحله کاملی نرسد طرح رفتار خاص را نمی توان بطور کامل بوجود آورد و یا اینکه ایجاد آن به سختی و کندی صورت می گیرد. برای مثال خواندن را در نظر می گیریم. رفتاری که بنام خواندن معروف است بطور کلی پیچیدگی زیاد دارد زیرا بر پایه و اساس یک سلسله تفاوت ها و تمیزهای ادراکی _ حرکات چشم _ قدرت عقلانی و تشخیص مفاهیم قرار دارد. قدرت خواندن بستگی به پختگی و یادگیری دارد. اگر کودکی آمادگی یکی از مراحل مذکور در فوق را نداشته باشد و مثلا نتواند تمیز و تشخیص میان حروف ب و پ را بدهد محتاج به یادگیری بیشتری است تا کودکی که چنین تمیزی را می تواند بسادگی ظاهر سازد. تعلیم دادن بکودکی که آمادگی خواندن را ندارد محال نیست ولی کار پر زحمت و بدون نتیجه مهمی بوده حتی ممکن است برای کودک نیز مفید نباشد زیرا اجبار کردن کودک برای ظاهر ساختن رفتاری که برایش آمادگی ندارد احتیاج به کوشش زیادتر دارد.

ناکامی کودک ممکنست انگیزه او را برای نشان دادن رفتار از میان ببرد و اثراث سوء آن حتی پس از زمانیکه کودک آمادگی لازم را برای ظاهر کردن رفتار بدست آورد باقی بماند. تحت فشار گذاردن کودک برای نشاندادن این قبیل رفتارها نتایج مفید دائمی ندارد بلکه فوائد آن موقتی است. مطالعات دقیق نشان داده اند کودکی که تعلیماتی زودتر از آمادگی واقعی دریافت می کند رجحانی نسبت بکودک دیگری که پس از کسب آمادگی لازم تعلیمات را دیده است نخواهد داشت. در اینمورد تجربیات فراوانی انجام گرفته اند که بذکر چند مورد می پردازیم.

دنیس و دنیس (1940) در مورد همشکمان یکسان خودشان آزمایش جالبی انجام دادند بدین معنی که یکی ازابتدای تولد مقید نموده کاملا قنداق پیچ کردند بطوریکه امکان پرورش رشد حرکتی از او سلب شده بود در حالیکه به همشکم دیگر هم گونه امکانات را برای رشد حرکتی دادند پس از مدتی ملاحظه شد همشکم اول علیرغم محدودیت هایش مانند دومی رشد حرکتی را فرا گرفت و هیچگونه تفاوتی میان آن دو مشاهده نگردید. توجیه این مطلب اینست که نوزاد اول علیرغم (قنداق پیچ) شدن پس از کسب آمادگی بدنی بسرعت مهارت های جنبشی و حرکتی را فرا گرفت ولی نوزاد دوم با کلیه امکانات در دسترس چون رشد بدنی کافی و آمادگی یادگیری نداشت تمرینات قبلی چندان مفید واقع نشدند.

هیلگارد به یک گروه از کودکان بالا رفتن از پله را یاد داد و گروه دیگر را از انجام این فعالیت منع نمود. در دوازدهمین هفته تمرین گروه اول، گروه دوم فقط یک هفته تمرین داشتند. در پایان هفته سیزدهم هر دو گروه در بالا رفتن از نردبان دارای مهارت یکسان بودند.

مشاهده اطفالی از قبیله هوپی سرخ پوستان شمال شرقی آریزونا در امریکا نتایج مشابهی را نشان می دهد. رسم باستانی این مردم بر این است که نوزادان را بوسیله ای می بندند و آنها را از جنب و جوش باز می دارند. عده ای از مادران که در همین قبیله زندگی می کنند این روش را بکار نمی برند. مشاهده دقیق اطفال محدود و بسته شده و غیر محدود و آزاد نشان می دهد که سن متوسط برای راه افتادن هر دو گروه یکی است.

می توان چنین نتیجه گرفت که آمادگی جنبه خاصی از پختگی می باشد و با رشد بدنی ارگانیزم بستگی دارد و تا زمانیکه این حالت بخصوص بوجود نیاید رفتار خاص آن ظاهر نمی شود. ضمنا حالت آمادگی و یا عدم آمادگی این مفهوم را نمی رساند که بین آنها فاصله زمانی طولانی وجود دارد زیرا در مورد ظاهر شدن برخی از الگوهای رفتاری حالت آمادگی بطور ناگهانی آشکار می گردد.

پختگی و تجربه

رشد الگوهای رفتار بطور مستقیم بستگی بتجربه دارند. تجربه مستقیما بر حسب موقعیت خاص و یا توانایی فرد روی رفتار او اثر می گذارد و بطور غیر مستقیم نیز با فراهم نمودن برخی از شرایط محیطی و یا ممانعت از آنها در پیشرفت و یا جلوگیری از پختگی صاحب اثر خواهد بود. در یک آزمایش جالب برخی از میمون ها را از ابتدای تولد تا هفت ماهگی در تاریکی مطلق پرورش دادند بطوریکه این حیوانات بعضی از اعمال انعکاسی را (مانند چشمک زدن در برابر محرک نور) نشان نمی دادند. پس از اندک زمان تجربه در مقابل نور میمونها الگوی طبیعی انعکاس مزبور را بدست آورند. بنابراین ظاهر شدن این رفتار بستگی به تجربیات مخصوص داشت.

در بعضی از مطالعات تحقیقی دیگر اثرات دائمی تجربیات ابتدائی نشان داده شده اند.

در یک آزمایش موشهای سفید را از ابتدای تولید تحت یکی از سه شرایط زیر قرار دادند:

1_ ضربه های ملایم برق که فقط مدت کوتاهی بطول می انجامید

2_قرار دادن موشها در دستگاه ضربه زنی ولی بدون جریان برق

3_ شرایط معمولی آزمایشگاه تصور می شد فشار هیجانی بواسطه ضربه های برق اثرات مخرب دائمی روی موشها باقی گذارد ولی نتیجه آزمایش بر خلاف انتظار بود بدین معنی هیچ تفاوتی میان موشهائیکه تحت شرایط سه گانه فوق قرار گرفته بودند ملاحظه نگردید.

در مقابل موشهائیکه بهیچوجه بواسطه جریان برق متاذی نشده بودند الگوی رفتاری خاصی مشتمل بر خجلت و ترس همراه با رشد ضعیف بدنی ظاهر نمودند.

مطالعات عدیده ای که در زمینه (تجربیات ابتدائی) انجام یافته اند نشان می دهند رویهای اول عمر تنها دوران رشد و نمو موجود نمی باشند که تنها باید به احتیاجات خاص بدنی توجه کرد بلکه تجربیات چشم گیر این دوران اثرات قابل ملاحظه ای روی الگوهای رفتاری بعدی خواهند گذارد بطوریکه گاهی اوقات تغییرات دائمی در رفتار ارگانیزم بوجود می آید. در فصل مربوط به انگیزه ها خواهیم دید چگونه تجربیات ابتدائی سبب تغییرات کلی در رشد رفتار اجتماعی می گردند.

موارد خاص رشد و تکامل

در بخش های زیر برخی از الگوهای خاص رفتار در کودکان و طرز ظاهر شدن آنها مورد بحث قرار می گیرند. تاکید بیشتر روی الگوهای ادراک، رفتار کلامی، فعالیتهای عقلانی و ذهنی و همچنین رفتار اجتماعی خواهد بود.

رشد ادراک

پاسخهای نوزاد نشان می دهند الگوهای ادراکی طفل پراکنده و غیره منظم می باشند. در مقابل هر محرکی که قدرت ایجاد پاسخ داشته باشد فعالیت کلی و عمومی نوزاد مشاهده می گردد. هنگام تولدی تعدادی پاسخ های معین و مشخص وجود دارند مثلا نوزاد قادر است نوک پستان مادر را یافته و اشیائی را که در مقابل دست او قرار می دهند محکم بچنگ گیرد.

رشد اولیه الگوهای ادراکی متضمن اکتساب پاسخهای دقیقتر و مشخص تر است این امردر اثر اکتشاف عمیقتر محیط وسیله کودک امکان پذیر می گردد و زمانی که مهارت های حرکتی بقدر کفایت رشد کنند بطور قابل ملاحظه ای قدرت ادراکی کودک افزایش می یابد.

یادگیری در طرح ادراکی تاثیر فراوان دارد. مثلا کودک کمتر از شش ماهه قدرت ثبات ادراکی را ندارد و نمی تواند تشخیص اندازه اشیاء را بدهد. از حدود شش ماهگی بیمه بنظر می رسد کودک ثبات ادراکی را از راه تجربه بیاموزد. بهمین ترتیب شناخت رنگها قبل از دوسالگی ملاحظه نمی شود ولی پس از آن بتدریج از راه تجربه و ازمایش و بشیوه کوشش خطا آموخته خواهد شد.

رشد کلام

باستثناء تکامل توانائیهای حرکتی شاید چشم گیر ترین تغییرات دوران ابتدائی زندگی کودک رشد کلام می باشد. برای بشر خاصه کودک نقش بسیار مهمی دارد زیرا احتیاجات او را برای دیگران بیان می کند و احساسات وعواطف او را ظاهر و آشکار می سازد. بنابراین تکلم بهترین روش برای داد و ستد اجتماعی کودک است. از آنجا که تکلم برای موارد مختلف بکارمی رود لذا الفاظ ولغات خاصی بمنظورهای گوناگون آموخته می شوند. بدین ترتیب کلمات موارد استفاده مخصوص می یابند.

رشد مفاهیم ذهنی

رشد مفاهیم ذهنی که بخشی از فعالیتهای عقلانی و هوش کودک را تشکیل می دهد ارتباط نزدیکی با رشد مهارت های ادراکی و کلامی دارد.

نشانه یادگیری مفهوم ضمن مهارت کلامی کودک و هنگام پاسخ گوئی به محرک های خاص آشکار می گردد. پاسخ گویی به رنگ ها و یاتشخیص اندازه اجسام و اشاره به بزرگی و کوچکی آنها نماینده درک مفهوم رنگ و اندازه می باشد.

کودک ابتدا مفاهیم آسان و قابل رویت را فرا می گیرد مثلا بین درخت و میز یا انسان فرق می گذارد. بتدریج صفات رامی آموزد و از خصوصیات اشیاء آگاهی می یابد مثلا رنگ ها را تشخیص می دهد و صفاتی مانند بزرگی و کوچکی را عملا نشان می دهدمفهوم کمیت بین دو تا سه سالگی بوجود می آید و با این ترتیب می تواند بین یک یا چند شیئی را تفاوت گذارد و تا شماره 2 بشمارد ولی هر چه از 2 بیشتر باشد در نظرکودک مساوی 2 خواهد بود. در حدود پنجسالگی اکثر کودکان می توانند اشیاء را بشمارند گرچه گاهی اوقات از نظر کیفیت مطالب خاصی آشکار می سازند.

رشد هوش و قوای عقلانی

رشد پدیده ای که بنام هوش خوانده می شود در واقع ارتباط نزدیکی با رشد و تکامل کلام و مفاهیم دارد زیرا آزمون های هوشی و معیارهای اندازه گیری بهره هوش بر اساس توانائی بکار بردن لغات، مفاهیم و استفاده از علائم و اشارات قرار دارند.

آزمون های هوشی که برای کودکان کمتر ازهجده ماه بکار می روند قدرت پیش بینی میزان هوش سنین بعدی را ندارند بلکه صرفا بمنظور ملاحظه اختلافات فردی قابل توجه مانند عقب افتادگی های ذهنی و یا ضایعات جسمانی و نقص دستگاههای گیرنده مفید می باشد.

بطوریکه در بحث هوش مطالعه خواهیم نمود در رشد و تکامل هوش عوامل توارث نقش اصلی و اساسی را ایفا می کنند. بدیهی است یادگیری و تجربیاتی که از راه عوامل محیطی روی کودک اثر می گذارند در شکوفان شدن این پدیده موثرند.

رشد رفتار اجتماعی

داد و ستد اجتماعی در اطفال کمتر از هشت ماه تقریبا ملاحظه نمی شود. پاسخ های کودکی به کودک دیگر مانند رفتار او در برابر اشیاء و بازیچه هایی است که در برابرش قرار دهند. میان نه تا سیزده ماهگی کودک بتدریج به افراد و اشخاص دیگر توجه می کند ولی بیشتر زمانی است که بازیچه ای نیز در مقابلش قرار گیرد. از آن ببعد توجه طفل به کودکان دیگر بیشتر می شود. در حدود نوزده ماهگی احساس همکاری و روابط فیمابین با سایرین در کودک آشکار می گردد. در سنین قبل از دبستان بتدریج داد وستد اجتماعی کودک فزونی می یابد، از دامنه تضادها کاسته شده و دوستی کم و بیش عمیقی با سایرین شروع می شود. دامنه این قبیل دوستی ها که بصورت دسته جمعی و عضویت گروهی نیز ملاحظه گردیده بین هفت تا 12 سالگی شدت می یابد. فعالیت های گروهی بین ده تا 14 سالگی سازمان دقیقتر و متشکل تری پیدا می کند و کودکان تمایل به شرکت در گروههای پیشاهنگی و یا عضویت تیم های ورزشی را نشان می دهند.

خلاصه فصل

الگوهای رفتاری بر پایه سه عامل اصلی توارث، رشد و یادگیری قرار دارند که هر یک در ساختمان موجود و رشد و نمو آن موثر می باشد. توارث در اثر انتقال صفات از والدین به نوزاد از راه ژن های کروموزوم ها امکان پذیر است. در یاخته های تناسلی انسان (تخمک و اسپرماتوزوئید) 23 کروموزوم وجود دارند که پس از لقاح سلول تخم دارای 46 کروموزوم خواهد بود. دو کروموزوم XX در تخمک ناقل کلیه صفات جنسی زنانگی و در اسپرماتوزوئید کروموزوم Y انتقال دهنده صفات و خصوصیات مردانگی می باشد

دو عامل اصلی 1_ تغییرات در ژنها (موتاسیون) و 2_ تغییرات درمحیطی که تحت آن ژنها فعالیت می کنند باعث می گردند تغییرات در جهت پیش بینی نشده ای بوقوع پیوندند.

به طور کلی رشد رفتاری با توجه به محدودیت های تکاملی آنها انجام می گیرد. این کیفیت در مطالعاتی که با میمونها و رشد آنها در محیط های بشری بررسی شده کاملا آشکار گردیده است. افراد گونه های خاص جانداران بیشتر خصوصیات خود راحتی در بهترین شرایط نگهداری می نمایند ولی تعلیمات مخصوص به رشد برخی از الگوهای رفتار کمک می کند.

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه