امروز دوشنبه 05 آذر 1403 http://bitcoin.cloob24.com
0

مفاهیم مهم

برداشت از ماهیت انسان:

ساختارهای نظریه فمینیستی به صورت منصفانه بودن از نظر جنسیت، انعطاف پذیر چندفرهنگی، تعامل گرا، وعمرمدار توصیف می شود. نظریه هایی که از لحاظ جنسیت منصفانه هستند تفاوت های موجود در رفتار زنان و مردان برحسب فرآیند های جامعه پذیری نا براساس ماهیت " واقعی" توجیه می کنند. این نظریه ها از کلیشه سازی در نقش های اجتماعی و رفتار میان فردی اجتناب می کنند. نظریه انعطاف پذیر – چند فرهنگی از مفاهیم و راهبردهایی استفاده می کنند که به طور برابر در مورد افراد و گروهها صرف نظر از سن، نژاد، فرهنگ، جنسیت، توانایی، طبقه یا جهت گیری جنسی به کار می روند. نظریه های تعامل گرا مفاهیمی را شامل می شوند که مخصوص ابعاد تفکر، احساس و رفتار کردن تجربه انسان هستند و عوامل موقعیتی و محیطی را توجیه می کنند. عمر فرض می کند که رشد انسان فرایندی مادام العمر است. والگوهای شخصیت و تغییرات رفتاری به جای اینکه در اوایل کودکی تثبیت شده باشند می توانند در هر زمانی روی دهند.

دیدگاه فمینیستی درباره رشد شخصیت درمانگران فمینیست تاکید دارند که انتظارات جامعه از نقش جنسی از لحاظ تولد بر هویت شخص تاثیر می گذارد وعمیقاً در شخصیت بزرگسال تثبیت می شوند، چون خط مشی های جنسی در ساختار جوامع تثبیت شده اند، برنحوه ای که در طول زندگی خود را دختر و پسر، زن و مرد در نظر می گیریم تاثیر می گذارند.

0

معنا درمانی نوعی از روان درمانی است که اساس روان آزردگی را ‏تقلای معنوی می بیند. در عمل, روان درمانی و معنا درمانی جدایی ‏ناپذیرند, زیرا ابعاد روان شناختی, فلسفی یا معنوی آدمی را نمی توان ‏از هم جدا کرد. روان درمانی جنبه های روان شناختی یک جهان بینی ‏را آشکار می سازد. حال آنکه معنا درمانی نقایص مربوط به پایه های ‏غیر متعارف چشم انداز بیمار نسبت به جهان را نمایان می سازد. ‏
هدف معنا درمانی توانا ساختن بیمار برای کشف معنای منحصربفرد ‏خودشان می باشد. معنا درمانی می کوشد تا حدود اختیارها و آزادی ‏های بیمار را ترسیم کند. معنا درمانی در شکستن چرخه های معیوب ‏روان آزردگی مؤثر است(وانگ, 2000). ‏
مشاور و درمانگر معتقد به معنا درمانی می کوشند تا به مراجع ‏کمک شود که در زندگی خود هدف و منظوری را جستجو کند, هدف ‏و منظوری که متناسب وجود و هستی وی بوده برای او معنا داشته ‏باشد. ‏
مشاور کمک می کند تا مراجع به عالی ترین فعالیت حیاتی ممکن ‏دسترسی پیدا کند. به مراجع کمک می شود تا نه تنها به تجربه ‏هستی بپردازد و کوشش پیگیری در بالفعل کردن ساختن ارزش ها از ‏خود نشان دهد, بلکه او را متعهد انجام کاری می کند که مسؤولیتی را ‏بپذیرد و تکلیف معینی را عهده دار شود. ‏
روان کاوی فروید کوشش می کند تا انسان را نسبت به تجربه ها و ‏کشش های سرکوب شده اش به آگاهی رساند. ‏
روان شناسی آدلر انسان را موجودی می شناسد که مسؤول رفتار ‏خود بوده و ناگریز است که به قبول مسؤولیت های خود گردن نهد. ‏هر دو نظریه یک جانبه به انسان می نگرند, در حالی که هر دو دیدگاه ‏مکمل یکدیگرند. ‏
اساس دیدگاه فرانکل این است که انسان موجودی است آگاه و ‏موجودی است مسؤول. معنا درمانی فراسوی هر دو بعد وجود انسان ‏رفته و بر این باور است که باید قلمرو دیگری را به آن افزود و آن ‏همانا جنبه روحی و معنویت انسانیت. مسؤولیت به آگاهی مربوط است ‏و آگاهی از وجدان سرچشمه می گیرد(قاضی, 1383). ‏
لوکاس(1984, به نقل از وانگ, 2000)چهار فن معنا درمان بخش ‏عمده را مطرح می کند:‏
‏- قصد متناقض:دراینجا سعی می شود تا درمانجو از علامت فاصله ‏گرفته و خود را از شر روان آزردگی رها کند, بنابراین اگر بیمار از ‏علائم فرار نکند و به استقبال آنها برود شاهد از بین رفتن علائم ‏خواهیم بود(فرانکل, 1967). ‏

0

درمان فمینیستی بیش از دیگر نظریه های روان درمانی در کنار عوامل روان شناختی به عوامل جامعه شناختی مثل تأثیر نقش های جنسیتی و زمینه های فرهنگی بر رشد اشخاص می پردازد. درمانگران فمینیست معتقدند زن ها و مرد ها به طرق مختلفی رشد می کنند مثلا رشد جنسیتی و اجتمایی آنان در نوجوانی، شیوه های پرورشی شان و نقش های شغلی شان متفاوت است. در نظریه های فمینیستی شخصیت، موضوعاتی چون تفاوت و شباهت زنان و مردان در تصمیم گیری اخلاقی،نحوه برقراری ارتباط آنان با دیگران و میزان و نحوه ارتکابشان به خشونت و سوء رفتار و میزان قربانی بودن آنان در این زمینه ها بررسی می شود. موضوع اصلی درمان فمینیستی، ستمدیدگی روانی زنان و محدودیت هایی است که جایگاه اجتمایی سیاسی تحمیل کرده و مقام زنان را به آن تنزل داده است.

فرهنگ حاکم ما، رفتارهای سلطه پذیر و فدا کردن خود را در زنان تقویت می کند، جامعه پذیر شدن زنان به ناچار بر شکل گیری هویت، خود پنداره، هدف ها و آرزوها و سلامت هیجانی آنان تاثیر می گذارد. درمانگران فمینیست فرض های مردانه را در ارتباط با آن چه که فرد سالم را تشکیل می دهد به چالش طلبیدند.