کاربرد تئوریهای محتوایی در مدیریت
1- تئوری سلسله مراتب مازلو
این تئوری یک چارچوب انگیزشی کاربردی برای مدیران بیان می کند.مدیران با تجزیه و تحلیل نظریات، نگرش ها، کیفیت و کمیت کار کارکنان و شرایط شخصیتی، می توانند برای شناسایی سطح نیاز کارکنان که همواره به دنبال ارضای آنها هستند، اقدام مقتضی به عمل آورند و بعد از شناسایی سطح نیاز هر فرد، مدیر می تواند در محیط کاری فرصت هایی را فراهم آورد تا به کارکنان اجازه دهد، نیازهای خود را برآ ورده سازند. به علت این که ادراکات و شخصیت های افراد منحصر به فرد است، کاربر تئوری نیاز ها مقداری مشکل است.
2- تئوری دو عاملی هرزبرگ
این تئوری یک مجموعه از عواملی که منجر به عدم رضایت شغلی می شود را مشخص کرده است که این عوامل را بهداشتی یا نگهدارنده معرفی می کنند. وی همچنین مجموعه عواملی را که باعث ایجاد رضایت شغلی و انگیزه در شغل می شود، تحت عنوان عوامل انگیزش مطرح می نماید.
مدیران برای این که بتوانند درمحیط کار ایجاد انگیزش نمایند، لازم است از دانش خود برای اطمینان از این که عوامل بهداشتی در محیط کار وجود دارند، به عنوان مبنای انگیزش استفاده نمایند. عدم وجود یا کیفیت پائین عوامل بهداشتی می تواند منجر به عدم رضایت نیروی کار شود. وقتی مدیران عالی سازمان عوامل بهداشتی رضایت بخشی در سازمان ایجاد نمایند، آنگاه می توانند بر روی عوامل انگیزش متمرکز شوند.
1- تئوری مک کله لند و کاربرد آن در مدیریت
به نظر این دانشمند، نیازهای هر فرد شامل:
- نیاز به موفقیت: تمایل به برتری یا موفقیت در ارتباط با مجموعه ای از استانداردها
- نیاز به قدرت: تمایل به کنترل دیگران برای اثر گذاری بر آنها
- نیاز وابستگی (تعلق): تمایل به دوستی، همکاری و روابط متقابل شخصی با دیگران
در این تئوری، توجه عمده بر روی نیاز موفقیت است. نیاز موفقیت متمایل به برتری جویی، رقابت، اهداف چالشی، پافشاری برای انجام کار و فائق آمدن بر مشکلات است. مک کللند دریافت که افراد با نیاز موفقیت بالاتر، عملکردشان بهتر از کسانی است که نیاز موفقیت در آنها متوسط یا پائین است.
این تئوری یک چارچوب انگیزشی کاربردی برای مدیران بیان می کند.مدیران با تجزیه و تحلیل نظریات، نگرش ها، کیفیت و کمیت کار کارکنان و شرایط شخصیتی، می توانند برای شناسایی سطح نیاز کارکنان که همواره به دنبال ارضای آنها هستند، اقدام مقتضی به عمل آورند و بعد از شناسایی سطح نیاز هر فرد، مدیر می تواند در محیط کاری فرصت هایی را فراهم آورد تا به کارکنان اجازه دهد، نیازهای خود را برآ ورده سازند. به علت این که ادراکات و شخصیت های افراد منحصر به فرد است، کاربر تئوری نیاز ها مقداری مشکل است.
2- تئوری دو عاملی هرزبرگ
این تئوری یک مجموعه از عواملی که منجر به عدم رضایت شغلی می شود را مشخص کرده است که این عوامل را بهداشتی یا نگهدارنده معرفی می کنند. وی همچنین مجموعه عواملی را که باعث ایجاد رضایت شغلی و انگیزه در شغل می شود، تحت عنوان عوامل انگیزش مطرح می نماید.
مدیران برای این که بتوانند درمحیط کار ایجاد انگیزش نمایند، لازم است از دانش خود برای اطمینان از این که عوامل بهداشتی در محیط کار وجود دارند، به عنوان مبنای انگیزش استفاده نمایند. عدم وجود یا کیفیت پائین عوامل بهداشتی می تواند منجر به عدم رضایت نیروی کار شود. وقتی مدیران عالی سازمان عوامل بهداشتی رضایت بخشی در سازمان ایجاد نمایند، آنگاه می توانند بر روی عوامل انگیزش متمرکز شوند.
1- تئوری مک کله لند و کاربرد آن در مدیریت
به نظر این دانشمند، نیازهای هر فرد شامل:
- نیاز به موفقیت: تمایل به برتری یا موفقیت در ارتباط با مجموعه ای از استانداردها
- نیاز به قدرت: تمایل به کنترل دیگران برای اثر گذاری بر آنها
- نیاز وابستگی (تعلق): تمایل به دوستی، همکاری و روابط متقابل شخصی با دیگران
در این تئوری، توجه عمده بر روی نیاز موفقیت است. نیاز موفقیت متمایل به برتری جویی، رقابت، اهداف چالشی، پافشاری برای انجام کار و فائق آمدن بر مشکلات است. مک کللند دریافت که افراد با نیاز موفقیت بالاتر، عملکردشان بهتر از کسانی است که نیاز موفقیت در آنها متوسط یا پائین است.
- لینک منبع
تاریخ: دوشنبه , 09 مرداد 1402 (17:59)
- گزارش تخلف مطلب