امروز دوشنبه 10 اردیبهشت 1403 http://bitcoin.cloob24.com
0

سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که ما چگونه می اندیشیم و برای بیان اندیشه های خود چگونه از زبان استفاده می کنیم؟ به بیان دیگر رابطه فرآیندهای ذهنی تفکر و فرآیندهای ذهنی زبان چگونه است؟ آیا بدون زبان نیز تفکر امکان دارد؟ از زمانی که افلاطون گفت تفکر حرف زدن روح است با خودش،و تلویحا گفت که این هر دو یکی هستند، فلاسفه و روانشناسان در رابطه زبان و تفکر به جروبحث پرداخته اند. یکی از مشکلات دست و پا گیر در این میان، این است که، با اینکه همه ما احساس می کنیم که میدانیم تفکر چیست و این واژه به چه نوع فعالیت ذهنی اطلاق می شود، تعریف علمی آن کار بسیار دشواریست.

کسانی که معتقدند تفکر بدون زبان امکان دارد، استدلال می کنند که اگر ماهیت تفکر از نوع حل مسئله باشد، در این صورت بسیاری از حیوانات دیگر نیز، که فاقد زبان به معنی انسانی آن هستند، فکر می کنند. ((کالین بلیک مور))در کتاب((ساخت و کار ذهن)) به نوعی حل مسئله به وسیله یک میمون اشاره می کند که بسیار جالب است. در سال 1953 در جزیره ژاپنی کوشیما، گروهی از دانشمندان که به مطالعه رفتار میمون ها سرگرم بودند، ابتکاری را مشاهده کردند که میمونی به نام ایمو برای پاک کردن شن های نامطبوع از نوعی سیب زمینی که در ساحل یافت می شد، از خود نشان داد. این سیب زمینی ها را دانشمند مزبور برای میمونها روی شن ها میریختند. ایمو هر سیب زمینی را با یک دست در آب جویباری فرو میبرد و با دست دیگر شن ها را از آن پاک می کرد. در سال 1955، ایمو دست به ابتکار جالبی زد. دانشمندان برای میمونها گندم نیز روی ساحل میپاشیدند،اما دانه دانه برداشتن سخت و پرزحمت بود. ایمو روشی برای جدا کردن گندم ها از شن ابداع کرد و آن معلق ساختن آنها در آب بود.ایمو او مشت مشت شنهای گندم دار را در آب میریخت و شنها ته نشین می شدند و گندم ها روی آب می ایستادند و او آنها را از سطح آب میگرفت. دلیل دیگر در تایید اینکه مفاهیم می توانند بدون دخالت زبان شکل بگیرند، مورد کر و لال هاست. میدانیم کسانی که کر مادرزاد باشند، لال نیز خواهند بود. از آنجا که آنان گفتار اطرافیان خود را هیچگاه نمیشنوند،زبان نیز در آنها شکل نمی گیرد. با اینهمه ما می بینیم که کر و لال ها حتی آنهایی که از رفتن به مدارس خاص و حتی یادگرفتن زبان اشاره استاندارد شده ای محروم بوده اند،دارای مفاهیم ذهنی هستند و آنها را به کمک اشاراتی که گاه فقط اطرافیان نزدیک آنها میفهمند بیان می کنند. ولی این فقط یک طرف سکه است. بر فرض که نوعی تفکر بدون زبان امکان داشته باشد، این بدان معنا نیست که در افراد سالم که زبان را در کودکی به طور عادی فرا می گیرند،زبان و فکر دو پدیده جداگانه و مستقل از یکدیگر باشند. زبان و تفکر در واقع آن چنان سخت به هم جوش میخورند که گاه ما یکی را با دیگری اشتباه می کنیم. به عنوان مثال، اغلب یکی از علائم بارز اسکیزوفرنی را در هم ریختن و آشفته شدن نظام زبان میدانند. ولی آیا این نظام زبان است که در هم ریخته می شود، یا نظام منطقی تفکر است که در هم میریزد و آنچه که به صورت آشفتگی زبان مشاهده می شود، در واقع بازتاب آشفتگی تفکر است. در اغلب بیماران زبان پریشی گاهی عکس این حالت بروز می کند و نابسامان شدن سازمان زبان منجر به اختلالاتی در تفکر و شناخت بیمار می گردد.
بسیاری از ما وقتی به محتوای اندیشه خود به درستی واقف می شویم که آنها را روی کاغذ بیاوریم و مرور کنیم. این خود دلیل دیگری است که تفکر و زبان ما به هم جوش خورده اند. ما در اینجا نمیخواهیم چیزی را ثابت کنیم، منظور فقط جلب توجه به نوع مشکلاتی است که یافتن رابطه زبان و تفکر با آن رو به رو است.
معلوم کردن این که چه مقدار از فکر در قالب کلمه و چه مقدار به صورت تصویرهای ذهنی و احساس می باشد، کار دشواری است.
همین قدر روشن است تا هنگامی که جریان فعالیت مغزی تنها به تجربه های حسی است، به فکر کردن در قالب کلمه کمتر احتیاج می شود. گاهی دیده می شود که افرادی با خودشان حرف میزنند، اینها معمولا با صدای بلند فکر می کنند. گاهی هم بدون اینکه صوتی شنیده شود، دیده می شود سر و دست و زبان شخص کاملا مانند هنگامی که حرف میزند حرکت می کند. این حالت وقتی پیش می آید که فکر و حرف هر دو همراه هم تولید می شوند یا اینکه شخص با کمک تجسم و یا آماده کردن خود برای حرف زدن میخواهد فکر خود را منظم کند. حالا این پرسش پیش می آید که آیا پیش از آنکه حرف بزنیم فکر می کنیم؟ آیا معمولا حرف زدن فکر کردن را دنبال می کند؟ معمولا کودکان پیش از آنکه درست متوجه شوند که چه فکر می کنند و نظمی به فکرشان بدهند، حرف میزنند، ولی یک فرد تحصیل کرده افکار خود را منظم می کند و از روی توجه و اراده، آن مقدار که لازم به ذکر میداند به ترتیبی مناسب و در قالب کلمه هایی در خور موقعیت و مقام به زبان می آورد. تجربه و احساس کودک تولید تصورات ذهن می کند و هر چه میزان دانش او بالاتر میرود تصور های ذهن با کلمه های مناسب همراه می گردد، تفکر، ذهنی شدن اکتساب ها و دریافت های حواس است و به همان صورت نشانه ای و رمزی، در ذهن پایدار و نگهداری می شود. هر اندیشه و فکری که از ذهن ما عبور می کند، مجموعه یا تلفیقی از تجربه ها و دریافت های قبلی است. روانشناسان ارتباط بین تفکر و زبان را چنان صحیح و مستقیم میدانند که برخی اساسا تفکر را سخن گفتن بی صدا تعریف کرده اند. همچنین به این نتیجه رسیده اند که استعداد یا توانایی بالقوه برای یادگیری زبان چیزی است که ما از طریق وراثت در هنگام تولد با خود به دنیا آورده ایم و ساختمان عصبی هیچ حیوانی برای یادگیری مجهز به چنین دستگاهی نیست و یادگیری استعمال زبان به عنوان دستگاهی از علایم آوایی قراردادی اختصاص به انسان دارد. زبان تنها شرط و تنها عامل شرطی موثر در فعالیت های عالی ذهن چون تفکر نیست، ولی شاید مهم ترین عامل است اما زبان توانایی در تفکر و دیگر فعالیت های ذهنی را به مزان معجزه آسایی بالا میبرد تا جایی که می توان گفت تفکر و استدلال در مراحل بسیار مجرد از زبان نیز غیرقابل تجربه است در این مراحل تفکر یعنی زبان و زبان یعنی تفکر. بدون زبان می توان تصور کرد که تفکر و دیگر فعالیت های عالی ذهن در انسان وجود داشته باشد ولی مسلما این فعالیت ها در مراحل ابتدایی باقی میمانند، چنانکه در بسیاری از حیوانات باقی مانده اند و هرگز تا اندازه ای که در انسان است پرورده نشده. از نظر پیاژه زبان کمک بسیار بزرگی به رشد ذهنی کودک می کند، ولی نمی تواند عامل به وجود آورنده تفکر باشد و با همه اهمیتی که در رشد ذهنی دارد، وابسته به تفکر است. بر اساس نظریه برونر و همکارانش منابعی در رشد ذهن اشاره می کنند که متاثر از زبان است از جمله کلمات که مفاهیم را شکل می دهند یا مکالمات بین والدین، معلمان و اطرافیان که می تواند در هدایت و توسعه رشد فکری کودک موثر واقع شود. قبل از برونر، بنجامین ورف تاثیر زبان را بر اندیشه مطرح کرد و بهاتفاق ادوارد سایبر فرضیه بسیار مشهور نسبیت زبانی را ارائه کرد که طبق آن، زبان "جهان بینی"خاصی بر گویندگان خود تحمیل می کند با توجه به این نظریه، انسانها جهان را مطابق خطوطی که به وسیله زبان مادری شان وضع شده توصیف می کنند، ولی این نظریه مورد انتقاد بسیاری از روانشناسان قرار گرفته. آنچه مسلم است، پیشرفت زبان و یادگیری لغات و مفاهیم گوناگون از عوامل موثر در رشد شناختی است، ولی پیچیدگی فرآیندهای زبان و تفکر و ارتباط بسیار نزدیک این دو به یکدیگر، باعث شده که برخی از روانشناسان نتوانند با صراحت این مطلب را عنوان کنند که آیا رشد شناختی پیشرفته، حاصل رشد و گسترش زبان است و تفکر، زبان درونی شده است به قسمتی که با مجهز شدن کودک به ابزار زبان، نگهداری ذهن نیز حاصل شود؟یا به صورتی که پیاژه مطرح می کند، تفکر و زبان،ضمن ارتباط نزدیک با یکدیگر، متعلق به دو نظام متفاوتند؟از نظر پیاژه نگهداری ذهنی حاصل رشد منطق است و زبان قادر نیست آن را به وجود آورد. رسیدن به نگهداری ذهنی و در نتیجه: رسیدن به عملیات ذهن برگشت پذیر، حاصل یک نظام از منطق درونی شده است، نه زبان درونی شده.
منابع:
((کتاب سخن))،مجموعه مقالات، به کوشش صفدر تقی زاده،1368
روان شناسی رشد1، دکتر سوسن سیفدکتر پروین کدیوردکتر رضا کرمی نوری،دکتر حسن لطف آبادی
روش تدریس فارسی دوران ابتدایی مرکز تربیت معلم
مبانی روانشناسی دکتر حمزه گنجی
تفکر منطقی روش تعلیم و تربیت، گوردون هولفیش_ فیلیپ ژ_ اسمیت،ترجمه دکتر علی شریعتمداری، انتشارات سمت،1380
مجله تربیت تربیت، سال چهارم، شماره پنجم
زمینه روانشناسی هیلگارد، جلد اول، ترجمه دکتر حسن رفیعی، دکتر مرسده سمیعی، دکتر محسن ارجمند

*الناز کرمی کندری*

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه