امروز شنبه 08 اردیبهشت 1403 http://bitcoin.cloob24.com
0

روان تحلیل گری و نوفرویدی‌ها

فروید، نظریه‌های خود را در طی زندگی تغییر داد. او همچون دانشمندان بزرگ، پذیرای داده‌های جدیدی بود و وقتی داده‌ها و مشاهدات جدیدی ارائه می‌شد که با نظریه اولیه همخوانی نداشت، در دیدگاه‌های خود تجدیدنظر می‌کرد. برای مثال در اواخر زندگی، نظریه اضطراب را به کلی عوض کرد. نظریه‌های فروید را دخترش "آنا فروید" گسترش داد و نقش عمده‌ای در شفاف ‌سازی مکانیسم‌های دفاعی و همچنین کاربرد نظریه‌های روانکاوی در روانپزشکی کودک به عهده داشت.

در عین حال که فروید داده‌های جدید را می‌پذیرفت اما از کنار گذاردن اندیشه‌ها و نظرها اجتناب می‌کرد، به‌ ویژه در برابر اینکه همکاران و پیروانش مفهوم لیبیدو (محوریت داشتن انگیزش جنسی در کنش شخصیت) را نپذیرند به ‌کلی نفوذناپذیر بود. این جزم‌ اندیشی سبب شد که بین او و شماری از همکاران بسیار برجسته، شکاف ایجاد گردد. برخی از آنها چنان پیش رفتند که نظریه‌های رقیب و مغایر با دیدگاه فروید ارائه دادند. بدین معنی که بر انگیزش‌هایی غیر از انگیزش جنسی تاکید کردند. این همکاران سابق فروید عبارت بودند از؛ کارل یونگ، آلفرد آدلر و نظریه‌پردازانی مانند کارن هورنای، استک سالیوان و اریک فروم. از کسانی که از فروید جدا شدند، شاید مهمترین آنها کارل یونگ بود.

یونگ معتقد بود که علاوه بر ضمیر ناهشیار شخصی که فروید بر آن تاکید داشت، ناهشیار جمعی حاوی اطلاعاتی از تاریخچه اجتماعی نوع بشر نیز وجود دارد. ناهشیار جمعی، گنجینه تمامی تجربیات افراد طی قرون متمادی است و برخلاف ناهشیار در نظریه فروید، نیروهای خلاق و مثبت را در برمی‌گیرد نه صرفاً نیروهای جنسی و پرخاشگرانه. ناهشیار جمعی شامل تصویرهای ابتدایی یا کهن الگوها (archetypes) است که ما از پیشینیان خود به ارث برده‌ایم. بنابراین در حالی که یونگ با فروید در مقوله ناخودآگاه فردی موافق بود، ولی معتقد بود که نظریه فروید از توضیح و تبیین تصویرهای مشترک یا کهن الگوهای موجود در ناخودآگاه تمام انسان‌ها بازمانده است.

دومین اختلاف نظر مهم، به‌ویژه با آلفرد آدلر است. از نظر فروید، فعالیت انسان در خدمت نیازهای بنیادی جنسی و پرخاشگری است که از نهاد ناشی می‌شود و "من" میانجی آنها است؛ اما به عقیده آدلر "من" در خدمت هدف معنادارتری است. "من" فرد را قادر می‌سازد تا سبک زندگی را برآورده کرده و چیزی بیش از ژن‌هایی که از آنها بهره‌مند است و محیطی که بر آن فشار می‌آورد، شود. من، چیز جدیدی را می‌آفریند، چیزی بی‌همتا، چیزی که به طور کامل به وسیله تکانه زیستی یا فشار فرهنگی تعیین نشده است.

تفاوت قابل ملاحظه در سومین زمینه، یعنی رشد روانی– جنسی در برابر رشد روانی– اجتماعی وجود دارد. اصولاً این تفاوت به این موضوع کاهش می‌یابد که آیا ما اساساً موجوداتی زیستی هستیم یا اجتماعی. خانم کارن هورنای، اضطراب بنیادی را به صورت یک تجربه اجتماعی می‌دانست نه یک تجربه صرفاً زیستی. از نظر او این اضطراب بنیادی از راه احساس، که کودک از منزوی و درمانده بودن در یک دنیای بالقوه خصمانه دارد، تشکیل می‌شود. این اضطراب می‌تواند باعث شود که کودکان یکی از سه شیوه کنار آمدن را پرورش دهند:

الف. آنها می‌توانند متخاصم شده و به دنبال انتقام گرفتن از کسانی باشند که آنها را طرد کرده‌اند. (حرکت بر علیه مردم)

ب. آنها می‌توانند مطیع شده و امیدوار باشند که از این طریق محبت از دست رفته را باز پس می‌گیرند. (حرکت به سوی مردم)

ج. آنها می‌توانند صرفا کناره‌گیری کنند. (حرکت به دور از مردم)

این سه راهبرد، پاسخ‌های اجتماعی به اضطراب اساسا اجتماعی هستند.

یکی دیگر از نوفرویدگراهای مشهور، روان‌شناس آمریکایی، استک سالیوان بود که نظریه‌های شخصیت خویش را بر اساس تجربه‌های عملی روانکاوی بنا کرد. تاکید زیربنایی او بر ارتباط میان‌ فردی بود. بدین‌ معنی که شخصیت هیچ‌گاه نمی‌تواند جدا از ارتباطات پیچیده میان‌فردی باشد که شخص در آنها زندگی می‌کند و وجودش در آنهاست. به نظر او پاسخ مردم به تجربه‌های میان‌فردی، باعث شخصیت‌سازی می‌شود. یعنی آنها تصاویر ذهنی از خود و دیگران می‌سازند. همانند فروید، سالیوان هم معتقد بود که تجربه‌های نخستین سال‌های کودکی، نقش عمده‌ای در رشد و تحول شخصیت بازی می‌کند. در عین حال بر این باور بود که رشد شخصیت پس از کودکی نیز ادامه می‌یابد.

برخلاف فروید که معتقد بود پایه‌های شخصیت اساساً در کودکی ریخته می‌شود، اریکسون باور داشت که شخصیت انسان در سراسر زندگی، از نوباوگی تا بزرگسالی و پیری همچنان رشد و تغییر می‌کند. از این گذشته، هشت مرحله‌ای که اریکسون در مورد رشد انسان مطرح کرده است، حتی در جایی که با مراحل فروید در طول اوان کودکی همپوشی دارند، بر جنبه‌های اجتماعی رشد تأکید دارند.

از دیگر نوفرویدی‌ها، اریک فروم است که شخصیت را اصولاً اجتماعی می‌دانست. هنگام تولد و در جریان رشد، انسان‌ها خود را به طور فزاینده‌ای مجزا از دیگران می‌بینند. این انزوا (وضعیت بنیادی انسان) دردناک است و با اینکه اغلب آزادیشان را عزیز می‌دارند، درصدد پایان دادن به انزوایشان نیز هستند.

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه