مهمترین انگیزش شخصیت سالم از دیدگاه قرآن
این انگیزش، همچون چشمهاى زلال از قله فطرت انسان مىجوشد و سرازیر مىشود، و اگر به مانعى برنخورد در مسیرى درست حرکت مىکند و تشنگان را سیراب و مزارع را مشروب مىسازد، ولى اگر به مانع بر بخورد، ممکن است در مسیر، راه کج کرده و به جایى برود که به قصد رفتن به آنجا راه نیفتاده است، در ریگستانى فرود رود و یا در مردابى زندانى شود و یا طعمه باتلاقى شود که همچون دامى در راه انسانها به کمین مىنشیند.
فطرت خداجو، خرد حقیقت جو و حقیقت پذیر انسان، آن گاه که دست به دست یکدیگر دهند، شخص، چشمانى بینا و بصیرتى ژرف خواهد یافت، بصیرتى که او را به سوى مشاهده اندیشه و کشف حقیقت مىراند. اینان همان (اولوالالباب یا خردمندان) هستند که در آفرینش آسمانها و زمین و گردش شب و روز مىنگرند، و نشانههایى را مىبینند. این انگیزش آن قدر قوى است که شب و روز، در حال ایستاده، نشسته و به پهلو خوابیده شخص سالم را آرام نمىگذارد، و آن وقت به این حقیقت روشن دست مىیابند که هستى، با این همه رمز و راز و گستره و ژرفا، بىهدف آفریده نشده و بىمعنى نیست. و این بصیرت به دست آمده از فطرت، خرد، اندیشه و اراده حقجویى انسان را به اساسىترین درک ممکن درباره هستى رهنمون مىشود: دیدن هستى آفرین در برگ برگ دفتر هستى. و سرانجام، نجوایى عاشقانه و دل انگیز: (خدایا! صداى منادى ایمان را شنیدیم و ایمان آوردیم) و آرزوى رسیدن به درجه (ابرار).
این تصویر زیبا، با تصویرگرى اعجازآمیز در (آیات 189 تا 195)، بلکه تا آخر سوره آل عمران بیان شده است، که پیش از این نیز به این آیات اشاره شد.
به دست آوردن معرفتى درباره جهان هستى، انسان و زندگى خود که معناى تمام اسرار و پیچیدگىهاى زندگى را روشن کند و رفتار شایسته را شکل بدهد، یعنى جهان بینى درست نظام ارزشها و راه درست عمل، رسیدن به این حقیقتها انسان سالم را به خداوند، معنىدارى جهان، مسؤولیت خود، معنى زندگى و سمت و سوى حرکت، راهنمایى مىکند.
این حقیقت مهم درباره انسان، یعنى این که مهمترین انگیزش شخصیت سالم درک هدف و معناى آفرینش و شناخت آفریننده است، در داستان حضرت ابراهیم، آن گاه که براى جستوجوى حقیقت به ماه و ستارگان و خورشید و سرانجام به کشف حقیقت مىرسد، به خوبى بیان شده است.
انسان سالم از نظر قرآن (انسان رشید، زندگى دلانگیز)
(برخى) از مهمترین ویژگیهاى انسان سالم از دیدگاه قرآن کریم را در حد توان و مجال در این قسمت مىآوریم. بین انسان سالم و کامل تفاوت است و بحث از این دو نیز متفاوت، البته پژوهش پیرامون سلامتى براى فهم راههاى رسیدن به کمال است.
آنچه در این نوشتار مورد نظر است ویژگیهاى انسان سالم است. مرزهاى سلامتى و کمال، خطوطى کمرنگ هستند که در اصل شاید به صورت خط نباشند. شاید مانند دو رنگى باشند که به صورت افشان به هم متصل هستند.
همانگونه که در تعریف انسان کامل و آرمانى توافق نظر دشوار است و تعریف آن مشکل، در مورد انسان سالم و رشد یافته نیز هنوز روان شناسان و دانشمندان علوم انسانى چندان توافقى ندارند و تعریف انسان سالم را آسان نمىدانند. [13] اما صرف نظر از آن تعریفها منظور ما از انسان سالم و انسان کامل در قرآن به اجمال روشن است. انسان سالم از دیدگاه قرآن کسى است که در گام اول بیمار نباشد مثلاً چشم و گوش بینا و شنوا و دلى روشن بین داشته باشد، (صمّ بکم عمى) نباشد، و از سوى دیگر از آنچه دارد استفاده بهینه و شایسته کند، نیروهاى ارزشمند فکرى، روحى و بدنى خود را بیکار نگذارد و خود را در مسیر رشد و رسیدن به کمال نهایى قرار دهد، این انسان سالم است، در هر مرحله از کار که باشد؛ چه در آغاز و چه در انتها. هر انسان کامل انسان سالم نیز هست، اما برخى از انسانهاى سالم، انسان کامل هستند و برخى از انسانهاى سالم، هنوز کامل نیستند.
به همین دلیل است که ما گاه آیاتى را مورد استشهاد قرار مىدهیم که در مورد انسانهاى کاملاند و در اصل، آنچه مورد نظر است عناصرى از کمال هستند، مگر خود سلامتى از شرایط مهم کمال نیست؟ اما باید توجه داشت که وقتى مورد استشهاد ما انسانهایى باشند که نمونههاى عالى کمال هستند، ما به آنچه لازمه سلامتى یا لازمه تمامیت سلامتى است تمسک مىکنیم، نه عالىترین مدارج کمال.
مثلاً درباره حضرت ابراهیم(ع) که بیمارى مسرى محیط زیست اندیشه او را آلوده نکرده است؛ در محیطى که همه به دهان کودک فطرت خویش پستانک دادهاند، ابراهیم به دنبال پستان حقیقت است تا فطرت خویش را تغذیه کند، در محیطى که تقلید از پدران و بزرگان مانند وبایى فراگیر همه را از پاى در آورده است و (شخصیت) انسانها را بیمار کرده و تا سر حد (مردگى) رسانده و در نتیجه آنها را زبون دست ساختههاى خودشان کرده، تا آنجا که به پرستش بتان بىخاصیت و طاغوتان ستمگر واداشته، ابراهیم(ع) مسؤولیت اندیشه و عقیده خود را خود به عهده مىگیرد و به تشخیص خرد و نداى فطرت خویش اعتماد مىکند، این یافتن خود و تکیه به آنچه که دارد، او را از صورت زندگى اقمارى بیرون مىآورد. تا آنجا که ابراهیم(ع) به خدا مىرسد، مراحلى را که لازمه سلامتى و مقدمه کمال است یکى پس از دیگرى پشت سر مىگذارد. البته پس از یافتن راه، استقامت و پایدارى او نیز جزء نشانههاى سلامتى شخصیت اوست.
اگر چه بدون آنچه برشمردیم کمال ممکن نیست، ولى این پایدارى آیا جزء مراحل بالاى سلامتى است یا خود مرحلهاى ازمراحل کمال است؟ در این گونه موارد خواننده با بزرگوارى بر ما دشوار نخواهد گرفت و اجازه خواهد داد که پایدارى در راه عقیده خرد پذیر و فطرت پسند را جزء مراحل تمامیت سلامتى به حساب آوریم، زیرا هر مبارزى که در راه اعتقادات دینى، ارزشهاى پسندیده فرهنگى و تمامیت ملى و ارضى خود تلاش و پایدارى کند مىتواند انسان سالمىباشد، اگر چه ممکن است شخص کامل به مفهوم قرآنى نباشد.
اما ویژگیهایى هم در ابراهیم(ع) و دیگر پیامبران و اسوههاى الهى بویژه شخص رسول اکرم هستند که دیگر آنها بىتردید جزء عالىترین مدارج کمالاند و در بحث (انسان کامل) باید مورد توجه قرار گیرند، و در این نوشتار مورد نظر نیستند.
مثلاً درمورد حضرت ابراهیم(ع) قرآن او را (یک امت قانت) مىداند (نحل/ 120) و (اوّاه منیب) (هود/ 75) لقب مىدهد، و خطاب به او در مورد قربانى کردن فرزندش مىفرماید: (لقد صدّقت الرؤیا) و تعبیراتى ازاین دست که نشانگر عالىترین مراحل کمال است، این گونه مسائل در این نوشتار مورد توجه قرار نمىگیرد، زیرا نیازمند مجالى فراختر است.
- لینک منبع
تاریخ: یکشنبه , 01 مرداد 1402 (22:59)
- گزارش تخلف مطلب